رمان ایرانی

گردی روی آینه

روزها و هفته‌ها پشت سر هم می‌گذشتند. هر روز صبح با خودرو خودم به دانشگاه می‌رفتم و شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها بعد از ظهرها کلاس داشتم. گاهی هم ادای خانواده احمد را در آورده هفته‌ای یک بار با خانواده که آقا رضا و مژگان هم عضوی از ما بودند شام را در خارج از خانه صرف می‌کردیم که مادرم خوشش نمی‌آمد. می‌گفت مگر ما مسافر هستیم یا خانه و زندگی نداریم و یا پخت و پز نمی‌‌دانیم! فهماندن به او که بیرون شام خوردن هم نوعی تنوع است مشکل بود.

اوحدی
9789648234916
۱۳۸۹
۴۲۰ صفحه
۱۰۶۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های حسن کریم‌پور
احساس پنهان
احساس پنهان قصه مردی شصت ساله است که با یک ازدواج تحمیلی زندگی می‌گذراند، در پی ماجرایی پر نشیب و فراز دلباخته زنی جوان می‌شود...
مرهمی بر زخم کهنه
مرهمی بر زخم کهنه
باغ مارشال 3
باغ مارشال 3 روز اگر زود گذشت و نچیدیم گل سرخ غروب رو نگیریم ز تاریکی شب که سحر می‌رسد از راه و درون چشمش اثر روشن صبح دگری مشهود است. عزیزم، اگر آسمان زندگی‌ات از اختر و ماه‌های تکراری گرفت، بدون شک آسمان دیگری می‌خواهد و ماه دیگری. تو را و همسفرت را به خدا می‌سپارم، یادت باشد خواهی اگر بمان و، ...
کیش گم‌کردگان
کیش گم‌کردگان
گردی روی آینه
گردی روی آینه محسوس‌ترین چیزی که از مقابل چشمانم دور نمی‌شود و دورترین افق خاطراتم‌، در میان ابرهای تیره و مبهمی که طوفان زمان و بادهای حوادث به سرعت گاه تاریک و گاهی روشن، زمانی دور و ناپدید می‌گردد چهره محزون و نگاه‌های غمگین مادرم است که وقت و بی‌وقت به علامت تاسف سر تکان می‌داد و می‌گفت: -((تا کی می‌خواهی زانوی غم ...
مشاهده تمام رمان های حسن کریم‌پور
مجموعه‌ها