رمان ایرانی

من محکوم می‌کنم

اوحدی
9789648234268
۱۳۸۵
۳۹۲ صفحه
۲۲۵۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن کریم‌پور
وسوسه‌های خانه مادر بزرگ
وسوسه‌های خانه مادر بزرگ فرهاد پرسید: اون چی؟ نسبت به تو همون احساس قبلی رو داره؟ گفتم: چند دقیقه‌ای که برام حرف می‌زد، از چهره‌اش استنباط کردم که هنوز دوستم داره و از اینکه در آن راه قدم برداشته، پشیمونه. گفت: اگه خوب دقت کنی، خیلی جالبه. معشوق زندانی عاشق. سوژه‌اش برای فیلم یا کتاب حرف نداره. گفتم: رنجی که هر دو می‌بریم چی؟ داریم می‌سوزیم ...
خوابی در هیاهو
خوابی در هیاهو
بهانه‌ای برای ماندن
بهانه‌ای برای ماندن پدرم یک مزرعه کوچک و یک باغ داشت که با همان زندگی ماها رو که دو برادر بودیم و سه خواهر، می‌گذروند. من از همان دوران نوجوانی دوست داشتم ناخدای کشتی بشم، چون اغلب در تابستان که مدرسه‌ها تعطیل می‌شد می‌رفتم چابهار، نزد داییم. از آنجا بود که به دریا علاقه‌مند شدم. کلاس ششم ابتدایی رو که تموم کردم داییم ...
دختر بویر احمدی
دختر بویر احمدی همه ساکت بودیم. من و رودابه در برابر آن همه چشم خجالت می‌کشیدیم به همه سلام کنیم اما نگاه‌مان هزاران جمله حرف داشتند. به یکدیگر خیره شدیم حتی پلک زدن را فراموش کرده بودیم که مبادا یک لحظه از هم غافل شویم. موجی از دلهره و اضطراب و هیجان توام با ذوق و شوق احاطه‌ام کرده بود. هر دو یک ...
باغ مارشال 2
باغ مارشال 2 با این که در کنار ناهید زندگی آرومی دارم. با این که این زن چنان خوش طینت و نظر بلنده که با آوردن اسم تو به خونه‌مون. گذشته و حال و آینده‌ام رو به هم‌ گره زده، گرهی که حتی با دندون هم باز نمی‌شه؛ با این که از مال و منال دنیا بی‌نیازم و از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردارم؛ ...
مشاهده تمام رمان های حسن کریم‌پور
مجموعه‌ها