در چنین قضیهای عدالت وجود ندارد، و آنها، متهمان، هم انتظار چنین چیزی را نداشتهاند. این که او به عنوان قاضی در این جا درماندگی خود را ابراز میدارد، این که پروندهای که به عنوان آخرین پرونده به او دادهاند درماندگی قانون انسانی را به وضوح کامل بیان میکند: این برای او زیباترین هدیه خداحافظی آن فرشتهی چشمبستهای است که در نظر او، اشتلفوس، چهرههای بیشماری به خود گرفته: گاهی چهرهی یک روسپی، گاهبه گاه چهرهی زنی شرور و فاسد، و هیچگاه چهرهی مقدسی نداشته، در بیشتر موارد به هیبت موجودی زخم خورده و نالان درآمده که از طریق او، قاضی، سخن میگفته، موجودی حیوانی، انسانی و یک ذرهی خیلی خیلی کوچک خدایی.