جهان زندگان
ما وارث سرنوشت درگذشتگان خویشیم. اما این به آن معنا نیست که گوشهای بنشینیم، و دست روی دست بگذاریم، و چون وارث درگذشتگان خویشیم، در پی تغییر سرنوشت خود و اطرافیان خود نباشیم. یا حتی ندانیم چه بر سرمان آمده که نتیجه گرفتهایم، ما وارث سرنوشت درگذشتگان خویشیم.
چشم دوم
چشم دوم و چند داستان دیگر
گوشی تلفن را گذاشت و روی کاناپه دراز کشید. لوستر وسط هال یادآور خاطرهای آزاردهنده بود. روز اول وروشان به این خانه و موقع آویختن لوستر، بار دیگر کشمکش آنها بالا گرفت. همسرش از رنگ نقرهای آن خوشش نمیآمد و به حالت قهر لوستر را رها کرد و شاخه فلزی آن روی پای مرد افتاد. یک هفته نتوانست کفش بپوشد. ...
از کیومرث تا همای (خلاصه قصههای شاهنامه فردوسی)
اسطورهها و افسانهها چیزی نیستند جز آنچه مردم طی قرون و اعصار دوست داشتهاند صاحب آن را به خود منتسب کنند. چیزی که دهان به دهان سینه به سینه چرخاندهاند و (من و شما و فردوسی هم جزو مردم) کوشیدهاند (یا کوشیدهایم) تا از طریق فلسفه وجودی قومیت و ملیت خود را برای خود و دیگری بازگو کنند و هویت ...