۲۳ رمان
سیامک گلشیری در بیستودوم مردادماه سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را تا سطح کارشناسی ارشد زبان و ادبیات آلمانی ادامه داده. فعالیت ادبیاش را به طور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد. سیامک، پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزاده هوشنگ گلشیری، داستاننویس فقید است.
1 چیزی آنجاست
از جایش تکان نمیخورد. در همان لحظه صدای بستهشدن در پناهگاه از پایین تپه به گوش رسید. دیدم که سرش را چرخاند طرف صدا. ضربان قلبم تند شده بود و دستهایم داشت میلرزید. یک دفعه تکان خورد و دوباره نگاهم کرد. نفسم را توی سینه حبس کردم. منتظر بودم حرکت کند به جلو، اما برگشت و راه افتاد. حالا پشتش ...
تصویر دختری در آخرین لحظه
-
مهمانی تلخ
زبان روان، لحن طبیعی و مناسب، گفت و گوهای زنده و خوندار، فضاسازی خوب و مخصوصا پرهیز از دام صنعت فروشی و "تکنیک زدگی"های مرسوم، همراه با جذابیت کافی در ماجرا که باعث میشود خواننده، داستان را با لذت بخواند. مهمانی تلخ را شیرین کرده است.
مهمانی تلخ یک رمان بازیوار از سرنوشت آدمهایی است که خواسته و ناخواسته خود و ...
ملکه مارها و چند داستان دیگر (زیباترین داستانهای 1001 شب 2)
خیلی از بازرگانان در میان جمع خواستند کنیز را بخرند، اما دختر به هیچکدام راضی نشد. دست آخر صاحب کنیز رو کرد به دختر و گفت:«پس خودت یکی را انتخاب کن. به این جمع نگاه کن و خودت یکی را از میان آنها انتخاب کن تا تو را به او بفروشم.» کنیز به دقت به چهره آدمهایی که دور تا ...
تهران کوچه اشباح
کیف سیاهرنگ را گذاشت روی زانویم. بعی بی آنکه نگاهم کند، گفت اتفاق وحشتناکی برایش افتاده است. گفت همهاش توی همین کیف است و از ماشین پیاده شد. هنوز در را نبسته بود که سرم را خم کردم و گفتم: میتونم اسم تونو بپرسم؟ سرش را خم کرد و خیلی آهسته گفت: دراکولا.