روز بعد وقتی نگهبان به خاطر عدم حضور مارتینا در سلول، فریاد زنان او را بیدار کرد، تازه به مفهوم حرفهای شب قبل او پی برد. آنها معبد را به دقت گشتند ولی اثری از مارتینا نیافتند. تنها خبر یک ورقه کاغذ دستنویس محترمانه بود که سییرواماریا زیر بالش خود پیدا کرد: «من روزانه 3 بار برای شما دعا خواهم کرد تا بسیار نیکبخت شوید.» سییرواماریا از این رویداد غافلگیرانه مبهوت شده بود که مدیره معبد همراه دستیار و سایر خواهران محترم پیاده نظام، با نگهبان گشت مسلح به تفنگ فتیلهای قدیمی از راه رسیدند. مدیره معبد محکم سییرواماریا را گرفت و فریاد زد: «تو همکار او هستی و مجازات میشوی!»