یوستین گاردر در سال 1952 در نروژ متولد شده است. با رمان دنیای سوفی معروفیت جهانی پیدا کرد. گاردر در رشتههای فلسفه، الهیات و ادبیات تحصیل کرده و قبل از اینکه شروع به نوشتن کند به عنوان معلم تدریس میکرده است.
۱۹ رمان
یوستین گردر (به نروژی: Jostein Gaarder) (زاده ۸ اوت ۱۹۵۲) نویسنده نروژی و معلم فلسفه است. عمده شهرت او بهخاطر نگارش کتاب آموزش فلسفه در قالب داستان با عنوان دنیای سوفی است
او رماننویس و خالق داستانهای کوتاه است که بیشتر دارای اطلاعات فلسفی برای مخاطبین جوانش میباشد. یوستین گردر در رشته فلسفه، الهیات، و ادبیات از دانشگاه اسلو فارغالتحصیل شد و سپس بهمدت دهسال بهتدریس «تاریخ عقاید» در دبیرستانها پرداخت. او در حالحاضر بهعنوان نویسندهٔ آزاد درکنار ِ همسر و ...
کتابخانه سحرآمیز بیبی بوکن
زیرزمین خیلی تاریک بود، اما کتابها درخششی خاص داشتن. از احساس این که قبلا هم اینجا بودهام، هم احساس آشفتگی میکردم و هم خوشحالی. در این لحظه، صدای آهسته زنگی رو شنیدم و بعد اتاق پر از نوری غبارآلود شد. میلیونها ذره کوچک نور مثل ستارگان سوسو زنان در اطرافمون به پرواز در اومدن. با خودم گفتم: حالا من بخشی ...
زندگی کوتاه است
زندگی کوتاه است؛ ویتا برویس، هم یک داستان عاشقانه کلاسیک است، که به زیبایی تمام بیان شده و هم تاملی است مسحور کننده در زندگانی قدیس آوگوستین و معشوق سالیانش که هرگز اجازه نیافت با او ازدواج کند. با خواننده کتاب است که اصالت این متن را، که نویسنده مدعی کشف آن است، تشخیص بدهد.
درون 1 آینه درون 1 معما
در میان راهرو را باز گذاشته بودند. سسیلی بوی کریسمس را به خوبی حس میکرد. او سعی داشت بوهای مختلف را از هم جدا کند و آنها را از یکدیگر تشخیص دهد. بوی ترشی کلم، عودی که پدرش قبل از رفتن به کلیسا درون بخاری دیواری انداخته بود و رایحه دلپذیر و تازه درخت کریسمس به وضوح به مشامش میرسید. ...
دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب)
یاستین گاردر استاد بزرگ فلسفه، به راحتی مباحث پیچیده فلسفه غرب را، بیآنکه مبتذل شود، به زبان شیوا، ساده و همهفهم بیان میکند. از بهرهجویی مسیحیت، از نظریههای افلاطون و ارسطو گرفته تا اندیشههای هگل و مباحث جدید فلسفه و انسان محکوم به آزادی. دنیای سوفی یک رمان است، رمانی خودآموز، با طرحی گیرا و دلنشین درباره هستی.
سلام کسی اینجا نیست
مادرم میگفت بچه توی شکمش سر و ته ایستاده است و به شکمش لگد میزند. مادرم از لگدهای آن فسقلی دائم زرد و کبود میشد. وقتی این حرفها را میزد، فکر کردم چرا این برادر کوچولو مراعات مادر را نمیکند. دوست داشتم بنشینم و از روی شکم مادر به او بگویم که باید چهطوری باشد. ولی خوب هیچ بچهای تربیت ...