زن و شوهری مهاجر در قطار رهسپار سفری دراز هستند. زن در انزوای خود خواسته، با گذر از ایستگاه شهرها و مراحل عمر، روابط خویش را با شوهر و دختر، با خانواده و دوستانش در خاطره مرور میکند و به بازشناسی تازهای از روح عاشق و صبور خود میرسد. بازاندیشی روانشناسانه آوارگی و نیاز به پیوندیابی با ریشهها، اسطوره عشق و وطن محور اصلی این رمان است.