رمان ایرانی

مردگان باغ سبز

همه مشغول کاری هستند که تکراری است. یعنی یک بار ـ در سال‌های دور یا نزدیک ـ انجام شده، اما شاید خوب انجام نشده و برای همین دوباره باید انجامش داد. یعنی باید باز هم مرده‌ها را برگرداند به سر جاهاشان، یعنی به قبرهای خیسشان که ـ بی‌نظم و ترتیب و بی آن که به فکر مردم باشند ـ از آن‌ها زده‌اند بیرون و هیچ هم فکر نکرده‌اند که اگر شصت پای یکی رفت ور دست گل و گردن آن دیگری، آن وقت تکلیف چیست و چه کسی باید جواب‌گو باشد؟ گیریم که سیل آمده و همه چیز را ویران کرده، اما این که دلیل نمی‌شود. آمده که آمده. خیلی‌ها می‌آیند و می‌روند. اما نقل فقط از کسانی باقی می‌ماند که سر جای خودشان نبوده باشند.

سوره مهر
9789645069399
۱۳۸۹
۴۰۰ صفحه
۱۲۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
محمدرضا بایرامی
صفحه نویسنده محمدرضا بایرامی
۱۵ رمان محمدرضا بایرامی متولد 1344 است. تا به حال سیزده كتاب داستان، كه دو خاطره از دفاع مقدس در میان آنها دیده می‌شود به چاپ رسانده است. تعدادی از این آثار مربوط به نوجوانان و برخی از این آثار مربوط به بزرگسالان است. عمدۀ آثار بایرامی یا از روستا است یا از دفاع مقدس. علت این امر هم آن است كه بایرامی از روستاست و در روستا بوده. در اواخر دورۀ دبستان خانواده‌اش روستا را ترك می‌كنند و به تهران می‌آیند. ...
دیگر رمان‌های محمدرضا بایرامی
عقاب‌های تپه 60
عقاب‌های تپه 60 بعد، صدای رگبار است و پوکه‌هایی که از اسلحه حبیب بیرون می‌پرند و می‌خورند به سر و صورتم. بعد، سیاهی‌ها هستند که جیغ‌کشان، پا می‌گذارند به فرار...
پل معلق
پل معلق
سایه ملخ
سایه ملخ بابا گفت: از همان اول می‌دانستم بلایی در راه است. از همان روزی که ملخ‌ها حمله کردند سایه مرگ همه جا دیده می‌شد. عمو ادریس گفت: بگو سایه ملخ.
سنگ سلام
سنگ سلام چهار نفر بودند، غروب یک روز تعطیل و بارانی، راه افتادند تا برسند به امامزاده‌ای که در آن، مراسم برگزار می‌شد و همه، از روستاهای دور و نزدیک می‌آمدند به تماشا و عزاداری. راه افتادند، اما هرگز نرسیدند، با اینکه می‌گویند دنیا کوچک است و آدم‌ها، دست بر قضا و در این فضا، زیاد به هم می‌رسند، هیچ یک از ...
مشاهده تمام رمان های محمدرضا بایرامی
مجموعه‌ها