همه مشغول کاری هستند که تکراری است. یعنی یک بار ـ در سالهای دور یا نزدیک ـ انجام شده، اما شاید خوب انجام نشده و برای همین دوباره باید انجامش داد. یعنی باید باز هم مردهها را برگرداند به سر جاهاشان، یعنی به قبرهای خیسشان که ـ بینظم و ترتیب و بی آن که به فکر مردم باشند ـ از آنها زدهاند بیرون و هیچ هم فکر نکردهاند که اگر شصت پای یکی رفت ور دست گل و گردن آن دیگری، آن وقت تکلیف چیست و چه کسی باید جوابگو باشد؟ گیریم که سیل آمده و همه چیز را ویران کرده، اما این که دلیل نمیشود. آمده که آمده. خیلیها میآیند و میروند. اما نقل فقط از کسانی باقی میماند که سر جای خودشان نبوده باشند.