رمان ایرانی

عقاب‌های تپه 60

بعد، صدای رگبار است و پوکه‌هایی که از اسلحه حبیب بیرون می‌پرند و می‌خورند به سر و صورتم. بعد، سیاهی‌ها هستند که جیغ‌کشان، پا می‌گذارند به فرار...

9789643379650
۱۳۹۷
۲۱۲ صفحه
۱۳۲ مشاهده
۰ نقل قول
محمدرضا بایرامی
صفحه نویسنده محمدرضا بایرامی
۱۵ رمان محمدرضا بایرامی متولد 1344 است. تا به حال سیزده كتاب داستان، كه دو خاطره از دفاع مقدس در میان آنها دیده می‌شود به چاپ رسانده است. تعدادی از این آثار مربوط به نوجوانان و برخی از این آثار مربوط به بزرگسالان است. عمدۀ آثار بایرامی یا از روستا است یا از دفاع مقدس. علت این امر هم آن است كه بایرامی از روستاست و در روستا بوده. در اواخر دورۀ دبستان خانواده‌اش روستا را ترك می‌كنند و به تهران می‌آیند. ...
دیگر رمان‌های محمدرضا بایرامی
در باد آمد در باران رفت
در باد آمد در باران رفت خانه اربابی پایین ده بود. از عمرش سال‌ها می‌گذشت. زمانی خانه‌ای زیبا و دل‌گشا به حساب می‌آمد. خانه‌ای که شاهد رفت و آمدها و مهمانی‌های زیادی بود. اما حالا رو به خرابی گذاشته بود. همه چیزش داشت از بین می‌رفت...
3 گانه‌ای برای یگانه
3 گانه‌ای برای یگانه اتاق تاریک بود، علی سر جایش غلتید و رو کرد به پنجره. بیرون هم تاریک بود. بلند شد. کورمال کورمال کلید برق را زد. اتاق روشن شد. محمود آرام خوابیده بود اما شوق بازگشت به ده، نگذاشته بود علی راحت بخوابد. با این که تمام روز را کار کرده بود، و تمام شب را درس خوانده بود، باز هم خستگی ...
سنگ سلام
سنگ سلام چهار نفر بودند، غروب یک روز تعطیل و بارانی، راه افتادند تا برسند به امامزاده‌ای که در آن، مراسم برگزار می‌شد و همه، از روستاهای دور و نزدیک می‌آمدند به تماشا و عزاداری. راه افتادند، اما هرگز نرسیدند، با اینکه می‌گویند دنیا کوچک است و آدم‌ها، دست بر قضا و در این فضا، زیاد به هم می‌رسند، هیچ یک از ...
پل معلق
پل معلق
مشاهده تمام رمان های محمدرضا بایرامی
مجموعه‌ها