رمان خارجی

مرشد و مارگریتا

(The master and margarita)

میخائیل بولگاکف 12 سال آخر عمر خود را صرف نوشتن مرشد و مارگریتا کرد که به گمان خیلی از منتقدان با رمان‌های کلاسیک پهلو می‌زند و بی‌تردید در زمره درخشان‌ترین آثار ادب روسیه به‌شمار می‌رود.جالب اینکه وقتی او درگذشت کسی جز همسر و چند دوست نزدیکش از وجود این رمان خبری نداشت.هنگامی که این رمان ربع قرن بعداز مرگ نویسنده‌اش اجازه انتشار یافت در تیراژ سیصدهزارنسخه به چاپ رسید که یک شبه تمام شد و هر نسخه آن نزدیک به صد برابر قیمت خرید و فروش می‌شد.

9789641163848
۱۳۸۹
۴۴۴ صفحه
۱۸۲۲ مشاهده
۱ نقل قول
نسخه‌های دیگر
میخاییل بولگاکف
صفحه نویسنده میخاییل بولگاکف
۲۲ رمان میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانواده‌ای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد گردید. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیات پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم ...
دیگر رمان‌های میخاییل بولگاکف
مرشد و مارگریتا
مرشد و مارگریتا ماجرای «مرشد و مارگریتا» دقیقا داستان زندگی خود نویسنده است. داستان به صلیب کشیدن مسیح در زمان پونس پیلات، فرمانروای رمی یهودا، آیینه تمام‌نمای دوران سیاه حکمرانی استالین و کشتارهای دسته جمعی مخالفان به ویژه هنرمندان، روشنفکران و دگراندیشان است. بولگاکف برای گریز از تیغ سانسور به این استعاره متوسل می‌شود. پای مسیح و پونس پیلات و کوردلان متعصب ...
سعادت (رویای مهندس رین در 4 پرده) نمایش‌نامه
سعادت (رویای مهندس رین در 4 پرده) نمایش‌نامه رین: سویتوسلاو ‌ولادیمیروویچ، به‌نظرم حواس‌پرت شدید. تو سن شما باید نشست خونه و از نو‌ه‌ها مراقبت کرد، عوضش شما چه کار می‌کنید، تمام روز با دفتر حساب و کتاب‌ها آواره‌ی ساختمونید. بونشا: من نوه ندارم، تازه اگر من این کار رو نکنم اوضاع خراب می‌شه، فاجعه می‌شه. رین: اِه! دولت به‌هم می‌ریزه؟ بونشا: بله به‌هم می‌ریزه، اگه کسی شارژ ماهانش ...
دل سگ
دل سگ پروفسور فیلیپ فلیپوویج سگی را پس از عمل جراحی به انسان تبدیل می‌کند و او با دل سگ به جان آدمیزاد می‌افتد و پروفسور از کرده‌اش پشیمان می‌شود و...
گارد سفید
گارد سفید برف ریزی شروع به باریدن کرد، سپس ناگهان به دانه‌های بزرگ برف تبدیل شد. باد به زوزه درآمد، توفان نیز بیداد کرد. چیزی نگذشت که فضای قیرگون در دریایی از برف فرو رفت. همه چیز ناپدید شد. سورچی فریاد زد: آه، ارباب، بیچاره شدیم: توفان شد.
جزیره سرخ
جزیره سرخ بتسی واسیلی آرتوریچ . . . آروم باشین. همه چیز همون چیزی می‌شه که شما می‌خواین، چی‌شده؟ کریکوکی فرشته عدالت کجاست؟از دوران باستان با زندگی آزاد عداوت داره و باهاش صلح نمی‌کنه.قضاوتش بر اساس قرعه‌کشی روزنامه‌های زرد دوران شاه وزوزکه و پیروزی، پیش به ...
مشاهده تمام رمان های میخاییل بولگاکف
مجموعه‌ها