مجموعه داستان خارجی

شرم نوشتن

... باقی روز را روسلات حس می‌کرد که واقعا نویسنده‌ای آرژانتینی است ـ چیزی که از چند روز پیش یا شاید از چند سال قبل شروع کرده بود به شک در آن... ... زمانی می‌رسد که هیچ پشتیبانی نداری، حتی از طرف دوست‌هایت، مرشدها که هیچ و هیچ‌کس هم نیست کمکت کند، نشر، جایزه‌ها و هدیه‌ها به دیگران اختصاص داده شده‌اند، آن‌هایی که مدام می‌گفتند:«بله قربان» ... اوایل نامه‌هاش مرا می‌ترساند. فکر می‌کردم همه چیز تمام شده. با این حال، بعد که دقیق‌تر بررسی‌شان کردم، به این نتیجه رسیدم که ایجاز نامه‌هاش حاصل میل او به پرهیز از اشتباهات دستوری بود... ... در نظر گاچو رد بیشتر مشکلات امروز آرژانتین را می‌شد در مساله نامادری پی گرفت. می‌گفت ما هیچ‌وقت مادر نداشته‌ایم یا نبوده یا اگر هم بوده ما را جلو در یتیم‌خانه رها کرده...

9786005906042
۱۳۹۰
۱۱۲ صفحه
۱۳۴۶ مشاهده
۰ نقل قول
روبرتو بولانیو
صفحه نویسنده روبرتو بولانیو
۱۳ رمان «روبرتو بولانیو» شاعر و نویسنده ی شیلیایی، خود را بیشتر شاعر می دانست؛ اما پس از ازدواج و پدر شدن به این معشوق قدیمی اش خیانت می کند و داستان نویسی را به صورت جدی تری ادامه می دهد. او مثل شخصیت یکی از داستان هایش شروع می کند به فرستادن داستان به مسابقات ادبی؛ و وقتی داستان اش جایزه ای نقدی می برد، تنها عنوانش را عوض می کرد و آن را به مسابقه ی دیگری می فرستاد. شخصیت ...
دیگر رمان‌های روبرتو بولانیو
1 رمانک لمپن
1 رمانک لمپن در آن لحظه‌ها، بی‌درنگ به سرم می‌زد پنجره را رها کنم و بدوم دنبال یک آینه تا صورت خود را در آن ببینم، صورتی که می‌دانستم دارد لبخند می‌زند، نیز می‌دانستم که به دلم نخواهد نشست، صورتی که از مرگ پدر و مادرم بیرون می‌جهید، از محله‌ام که در آن همیشه خدا روز بود، از خانه ماچیسته که در آن ...
آنت‌ورپ
آنت‌ورپ آنت‌ورپ آن‌طور که بولانیو خود بارها گفته، تنها رمانی است که از نوشتنش شرمنده نیست، چنان‌که ایگتاسیو اچه‌بریا آن را بیگ بنگ جهان داستانی وی بر می‌شمارد و جاناتان گیبز نیز در تلگراف می‌نویسد، بولانیو در آنت ورپ همچون رمان‌های دیگرش، قواعد رمان را درهم می‌شکند. اما این‌بار به شدت ویرانگر و لجبازانه. آنت‌ورپ رمانی است کوتاه و قطعه قطعه، ...
تعویذ
تعویذ و این تمام ماجراست، دوستان. افسانه با باد در سراسر پایتخت پیچید، بر بال باد سال 68 نشست و در میان جان به در بردگان و مردگان بر سر زبان‌ها افتاد. حالا دیگر همه می‌دانند در روزی که نظامیان استقلال دانشگاه را زیر پا نهادند، در آن سال زیبا و مصیبت‌بار، زنی در دانشگاه تنها مانده بود... به زندگی بازگشتم، ...
موسیو پن
موسیو پن خوابیدم، اگر اسم آن لرزیدن را بشود گذاشت خوابیدن، در هزار تویی با سقفی کوتاه و خاکستری و سفید، هزارتویی که از نظر معماری یادآور کلینیک آرگو بود با آن راهروهای تودرتوش؛ گاهی راهروهای خواب پهن‌تر بودند و تا بی‌نهایت ادامه داشتند و گاهی باریک‌تر بودند، مثل دالان‌هایی در هم پیچیده؛ تکان‌ها و ناله‌هایی که به خاطرشان از خواب می‌پریدم ...
مشاهده تمام رمان های روبرتو بولانیو
مجموعه‌ها