رمان خارجی - اسپانیا

روبرتو بولانیو (آخرین مصاحبه و گفتگوهای دیگر)

(Roberto bolanio)

روبرتو بولانیو: «اصطلاح پوستیومس (پس از مرگ) به اسم گلادیاتوری رومی می‌ماند؛ گلادیاتوری شکست‌ناپذیر. حداقل آن اثر بیچاره‌ای که پس از مرگ نویسنده منتشر می‌شود، دوست دارد چنین احساسی داشته باشد؛ این قوت قلب بیش‌تری به آن اثر می‌بخشد. در این کتاب آخرین مصاحبه روبرتو بولانیو همراه با سه مصاحبه دیگر آمده است. این مصاحبه‌ها به واسطه وسعت موضوع، رعایت گفتگو، بیان احساسات، تاثیر ادبی و زندگی شخصی بولانیو، از این نویسنده معاصر تصویری ارزشمند ارائه می‌دهد.

بهار سرلک
ثالث
9786004051699
۱۳۹۶
۱۳۲ صفحه
۲۸۳ مشاهده
۰ نقل قول
روبرتو بولانیو
صفحه نویسنده روبرتو بولانیو
۱۳ رمان «روبرتو بولانیو» شاعر و نویسنده ی شیلیایی، خود را بیشتر شاعر می دانست؛ اما پس از ازدواج و پدر شدن به این معشوق قدیمی اش خیانت می کند و داستان نویسی را به صورت جدی تری ادامه می دهد. او مثل شخصیت یکی از داستان هایش شروع می کند به فرستادن داستان به مسابقات ادبی؛ و وقتی داستان اش جایزه ای نقدی می برد، تنها عنوانش را عوض می کرد و آن را به مسابقه ی دیگری می فرستاد. شخصیت ...
دیگر رمان‌های روبرتو بولانیو
ستاره دوردست
ستاره دوردست اکثر ما آنجا زیاد حرف می‌زدند، نه فقط درباره شعر، که از سیاست، سفر (کمتر کسی از جمع ما می‌دانست سفرهای ما به چه چیز شبیه خواهد بود)، نقاشی، معماری، عکاسی، انقلاب و مبارزه مسلحانه‌ای که خیال می‌کردیم طلیعه زندگی تازه و دورانی تازه خواهد بود، برای اکثر ما مثل رویا بود، یا درست‌ترش آن که کلیدی بود که در ...
آنت‌ورپ
آنت‌ورپ آنت‌ورپ آن‌طور که بولانیو خود بارها گفته، تنها رمانی است که از نوشتنش شرمنده نیست، چنان‌که ایگتاسیو اچه‌بریا آن را بیگ بنگ جهان داستانی وی بر می‌شمارد و جاناتان گیبز نیز در تلگراف می‌نویسد، بولانیو در آنت ورپ همچون رمان‌های دیگرش، قواعد رمان را درهم می‌شکند. اما این‌بار به شدت ویرانگر و لجبازانه. آنت‌ورپ رمانی است کوتاه و قطعه قطعه، ...
شرم نوشتن
شرم نوشتن ... باقی روز را روسلات حس می‌کرد که واقعا نویسنده‌ای آرژانتینی است ـ چیزی که از چند روز پیش یا شاید از چند سال قبل شروع کرده بود به شک در آن... ... زمانی می‌رسد که هیچ پشتیبانی نداری، حتی از طرف دوست‌هایت، مرشدها که هیچ و هیچ‌کس هم نیست کمکت کند، نشر، جایزه‌ها و هدیه‌ها به دیگران ...
موسیو پن
موسیو پن خوابیدم، اگر اسم آن لرزیدن را بشود گذاشت خوابیدن، در هزار تویی با سقفی کوتاه و خاکستری و سفید، هزارتویی که از نظر معماری یادآور کلینیک آرگو بود با آن راهروهای تودرتوش؛ گاهی راهروهای خواب پهن‌تر بودند و تا بی‌نهایت ادامه داشتند و گاهی باریک‌تر بودند، مثل دالان‌هایی در هم پیچیده؛ تکان‌ها و ناله‌هایی که به خاطرشان از خواب می‌پریدم ...
تعویذ
تعویذ و این تمام ماجراست، دوستان. افسانه با باد در سراسر پایتخت پیچید، بر بال باد سال 68 نشست و در میان جان به در بردگان و مردگان بر سر زبان‌ها افتاد. حالا دیگر همه می‌دانند در روزی که نظامیان استقلال دانشگاه را زیر پا نهادند، در آن سال زیبا و مصیبت‌بار، زنی در دانشگاه تنها مانده بود... به زندگی بازگشتم، ...
مشاهده تمام رمان های روبرتو بولانیو
مجموعه‌ها