مجموعه داستان خارجی

شبی که ستاره‌اش را گم کرده بود

مامور شماره یک، هم عینک دارد، هم ریش و سبیل. پیش از آن که برود، همه جرم‌هایم را برای چندمین بار یکی پس از دیگری می‌شمارد و کلی خط و نشان برایم می‌کشد. می‌گوید: ‹‹ این از ریخت و قیافه و سر و لباست، این هم از نجابت و وفاداری به شوهر بیچاره‌ات! خجالت نکشیدی با یک لندهور دراز بی‌غیرت...؟›› می‌خواهم بگویم:‹‹ مگر چه کرده‌ام با یک به قول شما لندهور دراز بی‌غیرت؟ تازه نشسته بودیم کمی گپ بزنیم بعد از هزار سال با هم! تازه داشتیم چای و لیمو با پای سیب می‌خوردیم که آن‌طور حمله کردید و ...›› اما چیزی نمی‌گویم، انگار سکوتم بیش‌تر عصبی‌اش می‌کند. دوباره می‌گوید: ‹‹ بگذار راحتت کنم: اشهدت را بگو که خلاصی! اولین سنگ را خودم می‌کوبم توی فرق سرت...››

ثالث
9789643804299
۱۳۸۸
۱۰۴ صفحه
۴۹۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ناهید کبیری
پرسه در خیابان‌های سرد
پرسه در خیابان‌های سرد امروز هم می‌توانست مثل هر یکشنبه‌ی دیگری باشد. سنگین و ابری...زنگ کلیسا ساعت به ساعت در فضا بپیچد، صبح در میان بوی قهوه و ملافه‌های به‌هم ریخته فرصت فکر کردن به «تو» را کش بدهد و نت‌های پراکنده‌ی «موتزارت» از فاصله‌ی نیمه باز پنجره تا حجم خاکستری ابرها بالا برود. ساعت را نگاه می‌کنم و با شمارش انگشت‌ها هشت ساعت و ...
شب و ستاره‌ها و سارا
شب و ستاره‌ها و سارا شراره خانم می‌آید جلو. لباس مشکی تنگ کوتاهی پوشیده که از روی شانه‌هاش با دو بند باریک گره می‌خورد. پارچه لباسش از آن گران‌هاست. برق می‌زند. ساتن است. «چه عجب بفرمایین تو سالن!» من همان‌جا روی صندلی می‌نشینم و از او تشکر می‌کنم. کوهیار در لیوان شراره خانم یخ می‌ریزد. دست راست شراره خانم پر از النگوست. النگوهای نازک نقره‌ای. ...
تیراندازی در باک‌هد
تیراندازی در باک‌هد لهجه‌ات خیلی آمریکایی بود. اگر لیلا اسمت را نگفته بود، باور نمی‌کردم ایرانی باشی. تاکسیدو پوشیده بودی با پاپیون مشکی و پیراهن سفید. گفتی: ”متوجه اسمتان نشدم حنا یا هنا؟“ گفتم ”هیچکدام. اسم من هنار است.“ اسمم را دو بار تکرار کردی بعد پرسیدی ”این اسم از کجا می‌آید؟“ شانه‌هایم را بالا انداختم: ”حدس بزنید!“
کشتی ماه عسل
کشتی ماه عسل
مشاهده تمام رمان های ناهید کبیری
مجموعه‌ها