رمان خارجی

مثل رودخانه روان

(Sono come il fiume che scorre)

(مثل رودخانه روان) این کتاب مجموعه‌ایست از حکایات و داستان‌های کوتاهی که در عین سادگی پیام‌هایی بس ژرف و آموزنده دارند و در نهایت نکاتی را آشکار می کنند که همه ما هر روز بارها با آنها مواجه هستیم اما بی‌توجه از کنارشان می‌گذریم و براستی که کمی درنگ و تامل در همین نکات به ظاهر ساده قادر است زندگی را دگرگون سازد و نگرش انسان‌ها را به دنیای پیرامون تغییر دهد.

9789646325449
۱۳۹۰
۲۶۲ صفحه
۲۸۸۸ مشاهده
۱ نقل قول
پائولو کوئیلو
صفحه نویسنده پائولو کوئیلو
۶۳ رمان او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
دیگر رمان‌های پائولو کوئیلو
خیانت
خیانت پائولو کوئیلو نویسنده مشهور و خوشنام این بار با کتاب خیانت به سراغ سختی‌ها و پیچیدگی‌های زندگی زناشویی رفته است. پائولو کوئیلو در این کتاب سعی و تلاش زنی افسرده و ایستاده بر لبه خیانت را به تصویر می‌کشد. نویسنده کتاب با نگاهی دقیق و تیزبینانه به انگیزه‌های روانشناسانه خیانت، خواننده را همراه خود می‌کند و او را به سفر ...
ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد
ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد این رمان ماجرای دختر جوانی است به نام ورونیکا که با وجود داشتن یک زندگی به ظاهر رضایت‌بخش، اقدام به خودکشی می‌کند، زیرا به دلیل احساس خلاء در وجودش، زندگی را مطابق میل خود نمی‌یابد. اما اطرافیان، او را که با خوردن قرص دست به خودکشی زده، روانه بیمارستان می‌کنند. او که اینکه از مرگ نجات پیدا کرده، خود را ...
جاسوس
جاسوس وقتی ماتاهاری به پاریس رسید، کاملا درمانده و بی‌پول بود اما دیری نگذشت که به شهرت رسید. رقص اغواگرانه او هر بیننده‌ای را مسحور می‌کرد و دیری نپایید که مورد توجه بانفوذترین و ثروتمندترین مردان شهر قرار گرفت. در همین اثنا اروپا وارد جنگ شد و ماتاهاری، رقاصه‌ای که حالا دیگر معروف بود، سوار بر موج حوادث، با مردان سیاسی ...
پائولو کوئیلو و در هفتمین روز مجموعه 3 گانه
پائولو کوئیلو و در هفتمین روز مجموعه 3 گانه
11 دقیقه
11 دقیقه ... و ناگهان... زن گناهکار شهر، حاضر شد... زنی که می‌دانست مسیح در خانه مرد فریسی در حال غذا خوردن است... بطری مرمرین محتوی معجون را برداشت. پشت سر او ایستاد. کنار پاهایش نشست... پاهایش را با اشک چشمانش شستشو داد... پاهایش را با موی سرش خشک کرد... پاهایش را بوسید... پاهایش را با معجون تقدیس کرد... مرد فریسی که او را ...
مشاهده تمام رمان های پائولو کوئیلو
مجموعه‌ها