این کتاب شامل دو داستان از «جبران خلیل جبران» است. پیامبر داستان پیامآوری به نام المصطفی است که روزی با کشتی بر ساحل سرزمین اورفالیس وارد میشود و دوازده سال بعد که قصد عزیمت به زادگاهش را دارد بر بالای تپهای برای آخرین بار به موعظة مردم میپردازد. در باغ پیامبر میخوانیم که المصطفی پس از وارد شدن به زادگاه خود وارد باغ پدر و مادرش میشود و چهل شبانه روز در آن مکان خلوت میکند. پس از سپری شدن این مدت، او دروازة باغ را میگشاید تا مردمان وارد شوند و به موعظههایش گوش سپارند.