رویاهای مادهگرگ
هستی آنها به دویدن و تلاش بستگی داشت. گرگها خود را مدیون پاهای چابکشان میدانستند. افسون که تنها دویدن و چابک بودن تمام دشواریها را از پیش پایشان بر نمیداشت. در هر قدم با دشواریهای گوناگون مواجه میشدند. حتی برای دسترسی دوباره به بقایای لاشه گاومیش مشکلات زیادی داشتند. بعید نبود که در این فاصله جانوران دیگر از راه برسند ...
پیشگوی نفرین شده
روزی به درازای 1 قرن
پرنده مهاجر
نویسنده در «پرنده مهاجر»، موضوع اصلی و همیشگیاش را مطرح میکند و به جستجو و بازشناسی میراث افسانهای و هویت قوم خویش میپردازد و حماسه شکست و پایداری قومی را باز میگوید که برای حفظ نام و هویت خویش افسانهها و یادگارهای نیاکان را زنده نگاه میدارند.