مجموعه داستان خارجی

سراسر پنجره (مجموعه داستان‌های منتخب جایزه ادبی طهران)

تنگ شیشه‌ای از دستش رها شد، زمین خورد و شکست. خاک از طعم سرد سرکه سیاه شد. با دستی بر دماغ فرار کرد؛ پابرهنه. مادر جیغی کشید و فحشی بدرقه پاهای برهنه او نمود. دو قطره خون سرخ کنار تکه شکسته تنگ در زمین فرو می‌رفت. خاک گرم و نرم کوچه زیر قدم‌های تند و پی‌درپی او به هوا برمی‌خاست و ردی از غبار او را تعقیب می‌کرد.

سوره مهر
9786001752322
۱۳۹۰
۱۶۸ صفحه
۹۳۲ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
عادت عشق (داستان‌های کوتاه جهان 10)
عادت عشق (داستان‌های کوتاه جهان 10) گریان و نالان خودم را روی تخت‌خواب انداختم. منتظر بودم مثل همیشه که گریه می‌کردم، سراغم بیاید. منتظر بودم بیاید و مرا در آغوش بگیرد، سرم را روی سینه‌اش بگذارد، و با لحنی که مختص خودش بود، بگوید :«وای وای، این چه کاریه؟ این آقا کوچولو کیه که داره گریه می‌کنه؟»
خریدن لنین
خریدن لنین مادرم همه چیز می‌خواند جز کتاب. آگهی روی اتوبوس‌ها، از سر تا ته منوها وقتی غذا می‌خوردیم، و بیلبوردها، هرچیزی که جلد نداشت برایش جالب بود. برای همین وقتی نامه‌ای را در کشو من پیدا کرد که خطاب به او نبود، آن را هم خواند... خریدن لنین مجموعه داستانی است درباره عشق‌های بر زبان نیامده، مادران دل‌نگران، پدرانی با ای ...
مرگ پوتیا (داستان‌هایی از ادبیات آلمان)
مرگ پوتیا (داستان‌هایی از ادبیات آلمان) ادبیات، یا هر آن هنری که ابزار بیان‌اش زبان است، پیوسته و به میزانی رفیع آفرینش‌گری نقادانه به بار می‌نشاند؛ زیرا زبان خود نقد زندگی است. زبان نام می‌برد، مصداق می یابد، معلوم می‌کند و داوری هم. و به این ترتیب جان می‌بخشد. یگانگی هر آنچه انسانی است، آری، یکپارچگی پرسمان بشری در زبان است که تجلی می‌یابد... داستان‌هایی که ...
تا مرگ ما را از هم جدا کند
تا مرگ ما را از هم جدا کند مجموعه حاضر که از داستان‌های کوتاه پلیسی - جنایی تشکیل شده است، می‌کوشد آثار روز دنیا در این ژانر را که از ژانرهای همواره محبوب داستان دوستان بوده، به مخاطبان ارائه دهد. جذابیت و هیجان نهفته در این گونه ادبی و رویارویی خلافکاران زیرک و کارآگاهان کارکشته، خواننده را تا پایان با خود همراه می‌کند و کوشش برای یافتن پاسخ پرسش ...
10 سپتامبر
10 سپتامبر دیروز تلفن‌ات مرد. تنها آدم‌ها نیستند که می‌میرند... شماره‌های تلفن هم می‌میرند. هر کسی اعداد مهم در زندگی ‌اش را فراموش می‌کند: شماره پاسپورت، شماره پلاک آخرین ماشینی که خریده، شماره پلاک ماشین دوستش، مسافت زمین تا ماه و آمار مردم شهری که آنجا زندگی می‌کند. من نیز همان اعداد را فراموش کرده‌ام و به غیر از آن پنج رقم. ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها