در پاریس دهه 1960 مومو پسربچه دوازده ساله یهودی با پیرمرد عرب خیابان آبی یا همان موسیو ابراهیم، دوست میشود. اما ظاهرا ماجرا ابهامهایی در خود دارد. موسیو ابراهیم بقال، عرب نیست. خیابان آبی، آبی نیست و پسربچه نیز شاید یهودی نباشد...
۵۲ رمان
اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشتههای او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفتهاست.
چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است.
نمایشنامههایی از او نظیر «خرده جنایتهای زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گلهای معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و خانم ...
خیانت اینشتین
در سواحل دریاچهای در نیوجرسی، دو آدم عجیب با یکدیگر دیدار و همدردی میکنند. یکی از آنان آلبرت اینشتین و دیگری ولگردی بریده از جامعه است. در این دیدار، اینشتین وضعیت دشوار خود را معرفی میکند. او به عنوان فعال صلح از نتایج وحشتناک فعالیتهای نظری خود آگاه است و از تولید اولین بمب اتمی به دست هیتلر و نازیها ...
خرده جنایتهای زناشویی
شاید برای بسیاری از افراد دانستن این نکته جالب باشد که شاید عامل مهمتری از عدم تفاهم برای ایجاد مشکل در زندگی زناشویی وجود داشته باشد و آن عدم تعادل است. به این معنا که عشق و علاقه افراطی هم میتواند زمینهساز شکلگیری تهدیدات جدی و به دنبال آن عواقب خطرناکی برای زندگی مشترک شود. سوءبرداشتها سوءظنها را برمیانگیزد و ...
اسکار و خانم صورتی
من اسکارم، ده سالمه، تو خونه گربه و سگ رو آتیش زدم «فکر کنم حتی ماهی گلی هم کباب کرده باشم!» اولین باره که برات نامه مینویسم چون تا حالا به خاطر درسهام وقت نداشتم.
باید همین اول بهت بگم که من حالم از نوشتن به هم میخوره، وقتی که دیگه واقعا مجبور باشم مینویسم؛ چون نوشتن یه چیز الکیه، یه ...
فرزند نوح
«ژوزف کوچولو، میدانی اولین کلکسیونر تاریخ کی بوده؟»
«نه!»
«نمیشناسمش.»
«زمانهای دور، بارانهای بیوقفهای میبارید که سقفها را ویران میکرد، دیوارها را آوار میکرد، پلها را خراب میکرد، راهها را میبست و باعث طغیان رودها و دریاها میشد. سیل شهرها و روستاها را ویران میکرد.
بازماندهها ابتدا به بالای کوه پناه بردند، اما سیل حتی باعث ریزش کوهها هم شد. ...
اگر دوباره شروع میکردیم
الکساندر به خانه دوران جوانیاش برمیگردد. او به طرزی خارقالعاده، خود را در مقابل گذشتهاش در یک روز سرنوشتساز باز مییابد. چهل سال بعد، دوباره مرد جوانی را که خودش بوده میبیند، مادربزرگ بسیار دوست داشتنیاش را و زنهایی را که دلخواهش بودند...
اکنون که او داستان زندگیاش را میداند، آیا میتواند دوباره همان تصمیمهای قبل را بگیرد؟
در زندگی، آیا ما ...