۳۴ رمان
هاینریش تئودور بل نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد. هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهههای جنگ به سربرد. بیشتر دوران ...
طعم نان
مرد شتابزده گوشهای از نان را کند. چانهاش میلرزید. احساس کرد چگونه عضلات دهان و فکش بالا و پایین میپرد. سپس دندانهایش را در تکه ناهموار و نرم بریده شده نان فرو برد و مشغول خوردن شد. او نان میخورد، گو اینکه بیات بود و از هفته پیش مانده بود. تکه نانی خشک بود. برچسب سرخ رنگ شرکت نانپزی. ...
قطار به موقع رسید
اولینا با صدایی آهسته شروع به صحبت میکند: لازم نیست بگویم که... اگر نمردی هرگز نباید این راز را به کسی بگویی. خودم میدانم. من مجبور شدهام به خدا و همهی مقدسین و لهستان، وطن خودمان قسم بخورم که از این بابت به هیچ کس نگویم، ولی وقتی آن را با تو در میان میگذارم درست مثل این است که ...
نان سالهای جوانی
گرسنگی قیمتها را به من یاد داد، فکر نان تازه مرا کاملا از خود بی خود میکرد، من غروبها ساعتهای متمادی بیهدف در شهر پرسه میزدم و به هیچ چیز فکر نمیکردم به جز نان. چشمهایم میسوخت، زانوهایم از ضعف خم میشد و حس میکردم چیزی مثل گرگ درنده در وجودم هست. نان.
پیراهن ابریشمی سبز رنگ
هنگامی که دوباره جاده بلند و خاکستری رنگ و دوستداشتنی را رویت کردم نفسی عمیق کشیدم. همان جادهای که حاشیهاش را درختانی که بر اثر وزش باد تکان میخورند پر کرده بودند. نبضم آهستهتر میزد. وقتی سر چهارراه نشستم خستگیام رفع شد. خیابان بدبو و کثیف دهکده به این جاده شوسه که بوی آزادی میداد منتهی میشد. عرق از بدنم ...
ویمپو (2 نمایشنامه رادیویی)
من به خاطر تغییرات همسرم به اونا مدیونم و همیشه ترسم از اینه که نکنه قبل از پیدا کردن یه خونه، ماهیت واقعیشون آشکار بشه. میترسم چون این دنیا رو میشناسم. چون میدونم اگه بفهمن که اونا انسانن، یه بلایی سرشون مییاد.