رمان خارجی

عقاید یک دلقک

(Ansichten eines clowns)

((هانس شنیر)) قهرمان اصلی داستان است که ماجراها از زبان او (اول شخص) بازگو می‌شود .پیشه ((هانس شنیر)) دلقکی است که هر از گاهی به صحنه می‌رود و تماشاگران را محو تماشای حرکات و دلقکی خود می‌سازد .او با دختری به نام ((ماری)) که دارای مذهب پروتستان است آشنا شده سرانجام با او ازدواج می‌کند .((هانس شنیر)) که خود یک کاتولیک است بر این باور است که اعتقادات مذهبی مخالف تاثیری در زندگی آنها نخواهد داشت، اما به تدریج ((ماری)) بر برخی باورهای خود پای می‌فشارد، از کار و شیوه ((شنیر)) در بازیگری انتقاد می‌کند و نهایتا زندگی این دو با اختلافات عدیده‌ای روبه‌رو شده به جدایی آنها می‌انجامد .ماری سرانجام با دوست و رقیب ((شنیر)) به نام ((تسوفنر)) ازدواج می‌کند که او نیز معتقد به مذهب پروتستان است .اما ((شنیر)) بعد از جدایی از ماری، در سراشیبی قرار می‌گیرد و در کار و زندگی، دچار رخوت، وقفه و سیر نزولی می‌شود .او دیگر چالاکی و هنرمندی‌های پیشین را در صحنه نمایش ندارد و اندک اندک از کار هنری رانده می‌شود و آخرالامر کار او به دریوزگی می‌کشد .((هاینریش بل)) در داستان حاضر وضعیت انسان معاصر را در عصر نازیسم و دوره جنگ عقاید، به تصویر می‌کشد . این کتاب برنده جایزه ادبی نوبل سال 1972 و جایزه گئورگ بوخر 1967 می‌باشد.

چشمه
9789645571762
۱۳۹۵
۳۵۶ صفحه
۴۲۹ مشاهده
۱۰۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
هاینریش بل
صفحه نویسنده هاینریش بل
۳۴ رمان هاینریش تئودور بل نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن می‌پردازد. هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه‌های جنگ به سربرد. بیشتر دوران ...
دیگر رمان‌های هاینریش بل
ترازوی بالک‌ها
ترازوی بالک‌ها
عقاید 1 دلقک
عقاید 1 دلقک این کتاب درباره زندگی دلقکی به نام هانس شینر است که با معشوقه‌اش ماری از محل زندگی‌شان فرار می‌کنند،‌ بعد از مدتی ماری او را ترک کرده و با شخص دیگری ازدواج می‌کند به همین دلیل هانس دچار افسردگی شده و به نوشیدن الکل رو می‌آورد این عارضه باعث می‌شود که در یکی از اجراهایش پایش مصدوم گردد. در نتیجه ...
نان سال‌های جوانی
نان سال‌های جوانی گرسنگی قیمت‌ها را به من یاد داد، فکر نان تازه مرا کاملا از خود بی خود می‌کرد، من غروب‌ها ساعت‌های متمادی بی‌هدف در شهر پرسه می‌زدم و به هیچ چیز فکر نمی‌کردم به جز نان. چشم‌هایم می‌سوخت، زانوهایم از ضعف خم می‌شد و حس می‌کردم چیزی مثل گرگ درنده در وجودم هست. نان.
عقاید 1 دلقک
عقاید 1 دلقک زمانی که وارد شهر بن شدم، هوا تاریک شده بود. سعی کردم ورودم به صورت همیشگی نباشد، یعنی چنان به چشم نیاید که در رفت و آمدهای پنج ساله‌ام شکل گرفته بود: پایین آمدن از پله‌های ایستگاه راه‌آهن، بالا رفتن از پلکان، بر زمین نهادن ساک سفر، بلیت را از جیب درآوردن، دوباره ساک را به دست گرفتن، تحویل دادن ...
قطار سر وقت
قطار سر وقت وقتی که آنها در آن پایین به زیرگذر تاریک قدم می‌نهادند بر فراز سرشان صدای قطار را می‌شنیدند که روی ریل‌ها می‌چرخید و صدای رسایی که از پشت بلندگو با لطافت خاصی می‌گفت: «قطار سربازانی که به مرخصی آمده‌اند از پاریس، پرسمیزل...» بعد آنها از پله‌ها به سوی سکوی راه‌آهن بالا رفتند و جلوی یکی از واگن‌هایی که مسافران با ...
مشاهده تمام رمان های هاینریش بل
مجموعه‌ها