رمان خارجی

پری دریایی کوچک و چند قصه دیگر

توی جاده، سربازی قدم‌رو می‌آمد، چپ راست چپ راست! کوله‌بارش را به دوش گرفته بود و یک شمشیر به کمر بسته بود، چون رفته بود جنگ و حالا داشت به خانه بر می‌گشت. توی راه، به جادوگر پیری برخورد، جادوگر آنقدر زشت بود که لب پایینش درست روی سینه‌اش آویخته بود.

هرمس
9789643630935
۱۳۸۷
۱۸۰ صفحه
۱۰۹۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های هانس کریستین اندرسن
44 قصه از هانس کریستین آندرسن
44 قصه از هانس کریستین آندرسن توک در این خواب هم خواب دیگری دید، یعنی آنچه را که دوست داشت خواب دید. خواهر کوچکش، گوستاو، که چشمان آبی و موهای مجعدی داشت، ناگهان به صورت دختری جوان و زیبا در آمد. او بدون آن‌که بال و پری داشته باشد پرواز می‌کرد. آن‌ها بر روی جنگل‌های سبز و دریاچه آبی شهر زولند پرواز کردند.
قصه‌های دل‌نشین
قصه‌های دل‌نشین
قصه‌های هانس کریستین اندرسن (جلد اول)
قصه‌های هانس کریستین اندرسن (جلد اول)
قصه‌های آفتاب و چند قصه دیگر
قصه‌های آفتاب و چند قصه دیگر آیدا کوچولو گفت: طفلک گل‌هایم همه مرده‌اند. دیروز عصر خیلی خوشگل بودند. ولی حالا برگ‌هایشان همه خشک شده و پلاسیده. چرا این کار را می‌کنند؟ این را از دانشجویی پرسید که روی کاناپه نشسته بود. آیدا کوچولو از این جوان خیلی خوشش می‌آمد، چون قصه‌های خیلی قشنگ تعریف می‌کرد و می‌توانست با کاغذ شکل‌های خیلی بامزه‌ای درست کند.
مشاهده تمام رمان های هانس کریستین اندرسن
مجموعه‌ها