رمان ایرانی

عشق و عطش

احساساتی عمیق و سر به طغیانی در من بنای جوشیدن گذاشت.مطمئن بودم پس از سال‌ها سرما و برودت در کنج قلبم احساس گرما و حرارت می‌کنم. خون گرمی بدنم را داغ می‌کرد، آن‌چنان که در عطش حس مرموزی می‌سوختم. به چشمانش زل زدم. دریای عظیمی از عشق و محبت در چشمانش به طوفان افتاده و تا ساحل نگاهم پیش می‌آمد. شط طوفانی نگاهش غرقم می‌کرد و من آن‌قدر شیرین جان می‌باختم که ابایی از مردن نداشتم. طعم شور و تلخ عشق را زیر زبانم احساس می‌کردم و می‌دانستم که هیچ‌وقت نسبت به هیچ‌کس چنین احساسی نداشته‌ام! طعم تلخی که هرگز شهد و شیرینی به کام محتاجانش نمی‌ریخته و این از معجزه عشق بود.

البرز
9789644422959
۱۳۹۰
۴۲۶ صفحه
۱۱۶۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بهیه پیغمبری
و فقط خاطره‌هاست 1 (2 جلدی)
و فقط خاطره‌هاست 1 (2 جلدی) در گذرگاه زمان خیمه شب‌بازی دهر با همه تلخی و شیرین خود می‌گذرد عشقی‌هایی می‌میرند رنگ‌ها رنگ دگر می‌گیرند و فقط خاطره‌هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جایی مانند.
با باد می‌خوانم
با باد می‌خوانم
دل‌افروز (آنکه بر دل آتش می‌زند)
دل‌افروز (آنکه بر دل آتش می‌زند) با چند قدم سریع خودم رو به والر رسوندم و دستام رو بی‌اختیار روی حرارتی گرفتم که از کتری برمی‌خاست. بعد از گرم شدن دستام اونا رو به بینی و دهنم چسبوندم تا گرمشون کنم. این‌طوری لرزیدنم کمتر معلوم می‌شد. به خصوص لب و دهنم به شدت می‌جنبید و از حرکت اونا دندونام به هم می‌خورد. این در حالی بود ...
به جز مهر به جز عشق
به جز مهر به جز عشق اگه عشق آتش می‌زد و می‌سوزاند و درد و اشک و آه و اسف و بی‌قراری داشت. اگر جانش را به لب می‌رساند بی‌حوصله و بی‌تاب و کلافه‌اش می‌کرد. مهر چون دارویی آرام‌بخش ساکتش می‌کرد. درونش را خنک و هوایی را که به سینه می‌کشید فرح‌بخش و پر از لذت می‌کرد.
مشاهده تمام رمان های بهیه پیغمبری
مجموعه‌ها