ماه من غصه چرا؟ تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست.
ماه من غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید، یا دل شیشهایت از لب پنجره عشق به زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا چتر شادی واکن که خدا هست خدا...
مدارا
عاشق شدن خیلی سخت نیست و شاید هرکسی از پس آن بربیاید. دلی میخواهد چون پرنده که رهایش کنی در آسمان عشق بیمهابا.اما نگهداری عشق آنهم برای سالیان کار هرکسی نیست پرندهای میخواهد خستگیناپذیر در آسمان عشق.من عاشق دلخسته بودم و عاشق دلخسته داشتم تبی تند از عشق که به همان تندی خاموش شد.اما اکنون تو را میبینم که به ...
یاسمن
چارهای نداشت خاموشی سالن کمک بزرگی برایش بود. به محض لغزاندن انگشتانش به روی تارها صدای دست زدن بلند شد. نور چراغهای بیرون سایهها را نشان میداد. پوریا دستش را به نشانه تشکر بالا برد و سپس بسیار ماهرانه و لطیف شروع به نواختن کرد. یک آهنگ ملایم را حدود 5 دقیقه بدون خواندن نواخت و کمکم صدای هو.. هو ...
ساحل آرامش
روی اولین صندلی نشست و به فرش خیره شد. حال زاری داشت. برادری که از هرزگی خواهرش شنیده. یعنی یک فاجعه اسفبار. ناگهان فریادی بلند کشید. یاعلی. و با دو دست سرش را گرفت. دوباره صدای گریه بلند مامان برخواست و بهنوش با گریه از آشپزخانه بیرون آمد و با لیوان آب به بهزاد نزدیک شد.
ـ بهزاد جان. خودت را ...
غریبه آشنا
راست میگفت؟ یعنی ایلیا داره ازدواج میکنه؟ اونم به همین سادگی؟ پس کجا رفت آن همه اشتیاق و علاقه؟ کجاست آن حرفها و آینده قشنگ؟ چطور میتونه از من و بچهای که آنقدر در حفظش اصرار کرده بود بگذرد و اجازه دهد هرچه که لایق خودشان بود به من بگویند؟ آیا حق من این بود؟ من که آویزانش نشده بودم، ...