انتقام چمن (پسامدرنیستها) مجموعه داستان
یک عکس بزرگ از مریلین مونرو به دیوار زده بودند. اولین بار بود که میدیدم چنین عکسی را به دیوار اداره پست زدهاند. مریلین روی یک قطعه بزرگ قرمزرنگ دراز کشیده بود. روی دیوار پستخانه غریب به نظر میآمد؛ ولی البته من در این منطقه غریبتر بودم.
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
داستانهای با اجازه (مجموعه داستانهای کوتاه چند تن از نویسندگان امروز)
آیا اجازه گرفتن از صاحب اثر در ترجمه اهمیتی دارد؟ آیا در جایی که مسئلهی کپی رایت آثار خارجی رسمیت ندارد، میتوانی سراغ نویسنده و پدیدآورندهای بروی و از او بخواهی که اجازه دهد کارش را به زبان خودت برگردانی؟ از زمانی که کار ترجمه را آغاز کردم، این دغدغهها را داشتم که با نویسنده یا صاحب قانونی اثر تماس ...
مردی که کشتمش (گزیده داستانهای کوتاه آمریکا)
فکش توی گلویش بود، لب دندانهای بالاییاش نمانده بود. یک چشمش بسته بود. چشم دیگرش سوراخی مثل ستاره داشت. ابروهایش به ظرافت قوس ابروی زنانه میمانست. بینیاش آسیب ندیده بود. مختصر اشکی دم لالهی یک گوشش به چشم می خورد. موهای مشکیاش به عقب شانه شده بود. پیشانیاش چروک مختصری داشت، ناخنهایش مرتب بود. بر پوست گونهی چپش جای سه ...
بانوی بهشتی
خوانندهی جوان و عزیزم، تو باید بدانی که من از سالهای جنگ و اشغال کشورمان نفرتی عمیق دارم؛ زمانهای که به جای کتاب و قلم، تپانچه و نارنجک در دستهامان میچپاند و بهجای اینکه به ما راه زیستن را بیاموزد، امر به مردن میکرد...