مردی که کشتمش (گزیده داستانهای کوتاه آمریکا)
فکش توی گلویش بود، لب دندانهای بالاییاش نمانده بود. یک چشمش بسته بود. چشم دیگرش سوراخی مثل ستاره داشت. ابروهایش به ظرافت قوس ابروی زنانه میمانست. بینیاش آسیب ندیده بود. مختصر اشکی دم لالهی یک گوشش به چشم می خورد. موهای مشکیاش به عقب شانه شده بود. پیشانیاش چروک مختصری داشت، ناخنهایش مرتب بود. بر پوست گونهی چپش جای سه ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
بهترین داستانهای جهان 4 (قرن 19 و 20 مدرنیستها) مجموعه داستان
مدرنیسم با آغاز جنگ جهانی اول در 1914 تحرک بیشتر یافت.در طول این جنگ و پیامدهای عاجل آن پایهها و قواعد قرن19 دچار اضمحلال شد.هنگامی که جنگ در 1918پایان یافت گویی که یک نسل تمام در سنگرها دچار حالت موجی شده باشند مات و مبهوت مانده بودند.آنچه در آن سالهای پیش و پس از جنگ بزگ رخ داد شکلی از ...
بهترین داستانهای جهان 2 (قرن 19و 20 دوران طلایی) مجموعه داستان
در اواخر قرن نوزدهم داستان کوتاه به صورت نوع ادبی مهمی درآمد و بخش با اهمیت صدها مجلهای شمرده میشد که در اروپا و آمریکای شمالی انتشار مییافت. این مجلهها منحصرا به چاپ داستان کوتاه و سریالهای رمانتیکگونه و غیرواقعی که همه انباشته از ماجراجویی، شور و هیجان وصفناپذیر، زنان زیبا و مردان آرمانی بود، میپرداختند...
روزی روزگاری دیروز
1 شب درست بعد از پنجاهمین سالگرد تولدم، در باری را که از خانه دوران کودکیام چندان فاصلهای نداشت باز کردم. پدرم، در راه برگشت به خانه از دفترش در لندن، آنجا بود و به پیشخان تکیه داده بود. مرا نشناخت، اما من از اینکه پیرمرد را دوباره میدیدم خوشحال و تقریبا هیجانزده شده بودم به خصوص که او 10 ...