رمان خارجی

آهنگ عشق

(La symphonie pastorale)

همان گونه که سنفونی ششم یا سنفونی پاستورال در دنیا‌ی موسیقی یکی از دل‌انگیزترین و لطیف‌ترین آثار بتهوون شناخته شده است اهل نظر داستان آهنگ عشق یا سنفونی پاستورال را نیز در زمینه ادبیات، انسانی‌ترین و پراحساس‌ترین نوشته آندره ژید می‌دانند و از این رو از میان قشر کتاب خوان دنیا کمتر کسی را می‌توان یافت که دست کم یک بار این داستان بسیار لطیف و رقت انگیز را نخوانده باشد000

قطره
9789643415020
۱۳۹۰
۱۲۸ صفحه
۱۶۲۲ مشاهده
۴ نقل قول
نسخه‌های دیگر
آندره ژید
صفحه نویسنده آندره ژید
۲۲ رمان آندره پل ژيد در سال ۱۸۶۹ به دنيا آمد و از نظر ذهنيت و روحيه به آينده تعلق داشت؛ وي « زمان متغير» را فعالانه تجربه مي كرد و در تلاش براي ساختن آينده بود .ژيد از ريشه مذهبي دوگانه اي برخوردار بود : پدرش پروتستان و مادرش كاتوليكي بسيار ديندارتر و جزمي تر از شوهرش بود. پدر آندره به فاصله كمي پس از تولد او درگذشت. وي در كنار دو بانوي سختگير مذهبي (مادر و مادربزرگش) رشد كرد و البته ...
دیگر رمان‌های آندره ژید
مائده‌های زمینی
مائده‌های زمینی آندره ژید معتقد بود که مهم‌ترین اصل برای هر کسی آن است که به رغم همه ابهامات و چندگانگی‌هایی که در درون خود سراغ دارد، با خویشتن خویش صادق باشد. سرتاسر مایده‌های زمینی گواه این مدعاست. او هرگز در پی آن نبود که مریدان و پیروانی برای خود گرد آورد و به صراحت گفته است: کتابم را به دور افکن... ...
ایزابل
ایزابل ایزابل، دختر زیبای گریزپا، در دل شب‌ها، دزدانه به باغ کارفورش می‌آمد... از بس کوشیده بود رازش را پنهان دارد، بچه علیلی به دنیا آورده بود... ایزابل سال‌ها پیش نامه‌ای برای دلدار خود نوشت، اما جوان ناکام پیش از دریافت نامه، پای دیوار باغی چشم از جهان فرو بسته بود. دلبر ایزابل را چه کسی، چه گونه و چرا کشته ...
مکتب زنان
مکتب زنان اتفاق عجیبی افتاد. شاهد آن بودم که ناگهان سرش را در میان دستانش گرفت و گریه کرد. تظاهری در میان نبود. اشک‌هایش آن‌قدر واقعی بودند که تمام پیکرش را به لرزه در آوردند، اشک‌های واقعی که انگشتانش را خیس کردند و روی گونه‌هایش چکیدند، در حالی که بیست بار با صدای دیوانه‌وار این جمله را تکرار کرد: همسرم دیگر مرا دوست ...
سمفونی پاستورال
سمفونی پاستورال نه، اجازه بدهید به شما بگویم: من چنین سعادتی را نمی‌خواهم. شما باید متوجه باشید که من ... من نمی‌خواهم این‌گونه خوشبخت باشم. می‌خواهم بدانم. چیزهای بسیاری، چیزهای ناگواری، هست که من نمی‌توانم ببینم، اما شما حق ندارید آن‌ها را از من پنهان کنید. طی این ماه‌های زمستانی، مدام به این موضوع فکر کرده‌ام. می‌ترسم جهان به این زیبایی نباشد ...
مشاهده تمام رمان های آندره ژید
مجموعه‌ها