یک روشنایی ضعیف با صدا نمایان میشود. با آمدن صداها تاریکی کمتر شد و به محض قطع شدن آن، نور ضعیف و ضعیفتر شد. همه چیز به حالت اول بازگشت و شما در تاریکی پشت سرتان قرار گرفتید. چشمها باز شدند و یک تغییر ایجاد کردند.
اما ابرها
پس بار آخری که قصه پرغصه گفته شد همانطور نشستند انگار که بدل به سنگ شده باشند. از تک پنجره سپیدهدم نوری نتاباند. از خیابان صدای احیایی نمیآمد. یا غرق در که میداند چه افکاری بودند که آنان اعتنایی نکردند؟ به روشنای روز به صدای احیا. که میداند چه افکاری. افکار، نه، افکار نه. اعماق عقل. غرق در که میداند ...
تخیل را مرده حساب کن (داستان کوتاه)
واقعیت ذهنی وجود داشت و واقعیت جسمی، هر دو به یک اندازه واقعی اما نه به یک اندازه دلپذیر از این رو هر چه بیشتر جسماش او را از ذهناش آزادتر میساخت، مجبور میشد زمان کمتری در روشنایی صرف کند، به امواج کفآلود این جهان تف کند؛ و کمتر در این نیمهروشنا باشد، جایی که انتخاب رستگاری مقدمهای بر تلاش ...
مالون میمیرد
مردن، پیش از مول مردن،با مول مردن، روی مول مردن و غلتیدن، مرده بر مرده، در میان مردمان بیچاره، و دیگر در میان زندگان ناگزیر به مردن نبودن. اینها هم نه؛ حتی اینها هم نه، ماه من در زیر اینجا بود، بسیار زیر، کمترین چیزی که میتوانستم آرزو کنم، و یک روز، خیلی زود، یک شب زمینتاب، در زیر خاک، ...
مجموعه آثار نمایشی بکت (نمایشنامه)
این مجموعه جمعآوری اکثر نمایشنامههای بکت است از جمله، در انتظار گودو، آخر بازی، آمد و رفت، فیلم، همه افتادگان، فاجعه، نه من و... میباشد.
در انتظار گودو (1 تراژدی کمدی در 2 پرده) نمایشنامه
انتظاری که زمان و علت آن مشخص نیست. فقط مشخص است که باید انتظار کشید ولی برای چه مقصودی؟...