رمان خارجی

مادر

(Matb)

هر روز در دود و بوی روغن آکنده در فضای شهرک کارگری، سوت کارخانه می‌‌غرید و می‌لرزید، و آدم‌هایی اخمو با عضلاتی هنوز خسته، هم‌چون سوسک‌های وحشت‌زده، به شتاب از کلبه‌های کوچک خاکی رنگ بیرون می‌پریدند...

محمد قاضی
جامی
9789642575312
۱۳۹۰
۴۶۴ صفحه
۱۲۶۱ مشاهده
۱ نقل قول
ماکسیم گورکی
صفحه نویسنده ماکسیم گورکی
۱۶ رمان آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف (به روسی: Алексей Максимович Пешков) که بیشتر با نام ماکسیم گورکی (به روسی: Максим Горький) شناخته می‌شود (۲۸ مارس ۱۸۶۸ - ۱۸ ژوئن ۱۹۳۶)، داستان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و مقاله‌نویس انقلابی روس و از بنیان‌گذاران سبک رئالیسم سوسیالیستی بود. از آثار او می‌توان نمایشنامهٔ چهار پرده‌ای در اعماق، رمان مادر (که معروف‌ترین اثر او نیز هست)، آدم بیکاره، ارباب، آرتامانوف‌ها (که در ایران به نام تجارت آرتامانوف معروف است) و استادان زندگی را ذکر کرد. گرچه او را بیش‌تر به ...
دیگر رمان‌های ماکسیم گورکی
26 نفر و یکی
26 نفر و یکی تانیا همچنان هر روز صبح برای گرفتن بیسکویت می‌آمد و همواره دوست‌داشتنی، مهربان و شاد بود. می‌خواستیم در مورد سرباز با او صحبت کنیم اما او به سرباز لقب ‹‹ گوساله چشم ورقلنبیده›› و چیزهای خنده‌دار دیگر داد و خیال ما را راحت کرد. از اینکه می‌دیدیم دیگر دخترهای کارگاه گلدوزی با سرباز رفیق شده‌اند به دختر کوچولوی خودمان افتخار ...
در جستجوی نان
در جستجوی نان کتاب حاضر قسمتی از شرح حال خود نویسنده است. از وقتی که پادوی مغازه کفاشی می‌شود، تا زمانی که سرانجام تصمیم می‌گیردآخرین بار شانس خود را بیازماید و برای تحصیل در 1 مدرسه معمولی به کازان می‌رود. البته در مدرسه هم برای او راه نیست. در مدرسه او را به سبب فقر مادی نمی‌پذیرند. در سراسر این کتاب کودکی را ...
3 رفیق
3 رفیق یکی دو سال پس از مرگ پدر ازدواج کرد. و چون در ده زادبومیش همه می‌دانستند که حاصل رنج سی ساله پدر را به باد داده است و لذا کسی دختر به او نمی‌داد، از دهی دوردست یتیم دختری را به زنی گرفت و برای تامین مخارج عروسی، کندو خانه پدر را فروخت. برادرش، ترنتی، که جوانی کوژپشت و ضعیف ...
ولگردها
ولگردها هر دو در سایه در انتظار طراده در کنار رود دراز کشیده بودند و با دقت در سکوت،امواج سریع و آشفته رود کوبان را که تانزدیکی پاهای انسان می جهید،می نگریستند،لنکا خوابش می‌برد اما بابا ارخیپ به علت درد پنهانی و شختی که در سینه‌اش احساس می‌کرد نمی‌توانست بخوابد.بابا ارخیب قامتی بلند و جسمی بی گوشت داشت.لنکا کوچک و ...
خداوندان زندگی
خداوندان زندگی چهره آدم‌ها حالت آرامشی بی جان به خود گرفته است. شاید در میان این آدم‌ها یک نفر هم پیدا نشود که از بدبختی‌های خود آگاه باشد و بداند که برده و اسیر این زندگی و لقمه‌ای در دهان دیو شهر است. آدم‌ها در این خودبینی قابل ترحمشان خود را ارباب سرنوشت خویش می‌پندارند. آگاهی از رهایی و استقلال خویش که ...
مشاهده تمام رمان های ماکسیم گورکی
مجموعه‌ها