کاش با قلمموهام آوازی میساختم و تیر و کمان کودک همسایه را به تکنوازی وا میداشتم. کاش مثل پر مرغی سبک بودم و در باد که نه، در اندک نسیمی به طیران در میآمدم. کاش قاصدک، اسیر لحظهها نبود و کاش تو هم اینجا بوددی تا زمزمه میکردم آنچه را که او در این لحظهها به گوشم زمزمه کرد. راستی، میخواهم اگر خدا بخواهد، پرتره عشق مولانا را نقاشی کنم و از طرف او به شمسالدین هدیه دهم، تا یار چه خواهد.