مجموعه داستان خارجی

پایان

(Nounelles et texts pour rien)

7 روز هفته را کار نمی‌‌کردم، چون تقریبا خرجی نداشتم. حتی می‌توانستم کمی هم پس‌انداز کنم، برای روزهای مبادا. روزهایی که کار نمی‌کردم، در دخمه‌‌ام دراز می‌کشیدم. دخمه‌ام کنار رودی بود، در یک ملک خصوصی، یا ملکی که قبلا خصوصی بوده. این ملک که ورودی‌اش به خیابانی تنگ، تارک و آرام باز می‌شد، در دیواری محاط بود، طبیعتا به جز آن طرفش که بر کرانه رود بود و سرحد شمالی ملک را تعیین می‌کرد، به طول تقریبی 30 قدم. رو به روی این ملک، آن طرف رود، هنوز هم چند بارانداز به چشم می‌خورد، و پشت آن‌ها، خانه‌‌هایی با سقف‌های کوتاه و درهم پیچیده. زمین‌های هرز، پرچین‌ها، دودکش‌ها، و چند برج و بارو. چیزی شبیه 1 سال میدان مشق هم دیده می‌شد که سربازها در آن فوتبال بازی می‌کردند، تمام سال را.

9789643521516
۱۳۸۴
۶۸ صفحه
۱۱۲۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ساموئل بکت
ننامیدنی
ننامیدنی شاید یک رویاست، همه یک رویاست، که غافلگیرم می‌کرد، بیدار می‌شوم، در سکوت، و دیگر هرگز نمی‌خوابم. این من می‌شود، یا رویا، باز هم رویا، رویای سکوتی، سکوتی رویایی، لبریز نجواها، نمی‌دانم، فقط کلمات است، بیداری هرگز، فقط کلمات، چیز دیگری نیست، باید ادامه دهی، همین و بس، چندی دیگر متوقف می‌شوند، خوب می‌دانم، حسش می‌کنم، چندی دیگر ترکم می‌کنند، ...
آخر بازی (بازی در 1 پرده) نمایش‌نامه
آخر بازی (بازی در 1 پرده) نمایش‌نامه بکت، نام نمایش‌نامه «آخر بازی» را از بازی شطرنج گرفته است. البته نمایش‌نامه راجع به پایان بازی شطرنج نیست. اما وضع پایان بازی در شطرنج مقایسه‌ای است با پایان بازی زندگی. «پایان در آغاز است با این وجود ادامه می‌دهیم.» در «آخر بازی» هیچ اتفاقی نمی‌افتد و این «هیچ» است که اهمیت دارد. «گریه کن، گریه کن برای هیچ فقط ...
اما ابرها
اما ابرها پس بار آخری که قصه پرغصه گفته شد همان‌طور نشستند انگار که بدل به سنگ شده باشند. از تک پنجره سپیده‌دم نوری نتاباند. از خیابان صدای احیایی نمی‌آمد. یا غرق در که می‌داند چه افکاری بودند که آنان اعتنایی نکردند؟ به روشنای روز به صدای احیا. که می‌داند چه افکاری. افکار، نه، افکار نه. اعماق عقل. غرق در که می‌داند ...
گم‌گشتگان
گم‌گشتگان اندازه بسیار متفاوت است. کوتاه‌ترین اندازه کمتر از شش متر نیست. برخی از آن‌ها با سراندن پایه‌هاشان آماده استفاده شده‌اند. بی هیچ نظم و ترتیبی به دیوار تکیه داده شده‌اند. در عمودی‌ترین حالت بر بلندای آخرین پله بلندترین نردبان بلندقدترین صعودکنندگان می‌توانند با سر انگشتان خویش سقف را لمس کنند. ترکیبش نا آشنا تر از ترکیب دیوار و کف نیست.
مشاهده تمام رمان های ساموئل بکت
مجموعه‌ها