رمان ایرانی

رذل

(L immoraliste)

بله، برادر عزیزم، حدس تو درست است، میشل سرگذشت خود را برای ما بیان کرد. تو از من خواهش کردی که آن را برای تو بنویسم، منهم قول دادم و اکنون به وعده خود وفا می‌کنم، ولی در موقع فرستادن آن دچار تردید می‌شوم، زیرا هرآن‌چه آن را بیشتر می‌خوانم، در نظرم زشت‌تر و موحش‌تر جلوه می‌‌کند. آه نمی‌دانم درباره دوستان چه فکری خواهی کرد؟ وانگهی خودم چه می‌اندیشم؟ آن را به سادگی تکذیب کنم؟

جامی
9789647468381
۱۳۸۹
۲۰۰ صفحه
۲۳۶۷ مشاهده
۰ نقل قول
آندره ژید
صفحه نویسنده آندره ژید
۲۲ رمان آندره پل ژيد در سال ۱۸۶۹ به دنيا آمد و از نظر ذهنيت و روحيه به آينده تعلق داشت؛ وي « زمان متغير» را فعالانه تجربه مي كرد و در تلاش براي ساختن آينده بود .ژيد از ريشه مذهبي دوگانه اي برخوردار بود : پدرش پروتستان و مادرش كاتوليكي بسيار ديندارتر و جزمي تر از شوهرش بود. پدر آندره به فاصله كمي پس از تولد او درگذشت. وي در كنار دو بانوي سختگير مذهبي (مادر و مادربزرگش) رشد كرد و البته ...
دیگر رمان‌های آندره ژید
سمفونی کلیسایی
سمفونی کلیسایی این داستان کوتاه به صورت بر گزیده هایی از از دفتر خاطرات یک کشیش پروتستان روایت شده است که سر پرستی دختری نابینا و در ظاهر کر و لال را از خانوداه فقیر و تهیدست می پذیرد. دقت و توجه بردبارانه و عشق کشیش به این بره گمشده( روایتی از انجیل مقدس) سر انجام به بار می نشیند و دختر ...
ایزابل
ایزابل ایزابل، دختر زیبای گریزپا، در دل شب‌ها، دزدانه به باغ کارفورش می‌آمد... از بس کوشیده بود رازش را پنهان دارد، بچه علیلی به دنیا آورده بود... ایزابل سال‌ها پیش نامه‌ای برای دلدار خود نوشت، اما جوان ناکام پیش از دریافت نامه، پای دیوار باغی چشم از جهان فرو بسته بود. دلبر ایزابل را چه کسی، چه گونه و چرا کشته ...
سرشت زنان
سرشت زنان دوست من؛ به نظرم برای تو می‌نویسم ـ من هرگز یادداشت‌هایی نداشته‌ام و جز نامه‌نگاری چیز دیگری نمی‌دانم، و اگر روزی تو را نبینم بی‌شک برایت نامه می‌نویسم، اما اگر قبل از تو بمیرم (که آرزوی من است زیرا زندگی بی تو برایم کویری بیش نیست) این یادداشت را خواهی خواند و آن وقت کمتر از تو جدا شده‌ام. اما ...
مکتب زنان
مکتب زنان اتفاق عجیبی افتاد. شاهد آن بودم که ناگهان سرش را در میان دستانش گرفت و گریه کرد. تظاهری در میان نبود. اشک‌هایش آن‌قدر واقعی بودند که تمام پیکرش را به لرزه در آوردند، اشک‌های واقعی که انگشتانش را خیس کردند و روی گونه‌هایش چکیدند، در حالی که بیست بار با صدای دیوانه‌وار این جمله را تکرار کرد: همسرم دیگر مرا دوست ...
مشاهده تمام رمان های آندره ژید
مجموعه‌ها