قضیه فیثاغورث با 1 صفر دو گوش
پسرت برایم تلفن کرد، شش صبح از دنیا رفتهای. چشمهای تو باز بود. چشمهای تو را من بستم چون تو هم مثل من نگاهت به جهان مثل یک قطعه ادبی بود.
آواز درخت گز
3 ماه در کرمان بود. در این مدت به بیشتر روستاها رفته بود. پاپدانا، باب نیزو، دوساری، محمدآباد، در یک روستا خیال میکردند دکتر است و از شهر آمده. با بچههاشان جلو اتاق صف میکشیدند و قرص و دارو میخواستند. هرچه قسم و آیه میخورد دکتر نیست حرفش را باور نمیکردند.
از خاک برآمدگان
کتاب حاضر، دربردارنده مجموعه داستانهای کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستانها عبارتند از: «با خودم بودم»، «پرده»، «رقص نور»، «مثل آنها»، «گربه»، «شکاف»، «عینک»، «دام»، «کت»، «شازده کوچولو»، «قافیهبندی» و... . در خلاصه داستان «شازده کوچولو» آمده است: «سارا» و «رحمت» زن و شوهری هستند که در پی مشاجرهای با هم قهر کردهاند. سارا در آرایشگاه کار ...
حضور دلپذیر
از هم میپرسیدند: چرا تو را آوردند. همه گفته بودند. نوبت به من رسیده بود که تعریف کنم. در یک چیز مشترک بودیم که بیگناهیم و بیخود ما را اینجا آوردهاند. وقتی او را دیدم جا خوردم. شده بود یک مشت پوست و استخوان. اهل هیچ فرقهای نبود. به سلامت خودش خیلی اهمیت میداد. آب را فوت میزد و ...