مجموعه داستان داخلی

کتاب حاضر،‌ مشتمل بر مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «خرما»؛ «پیش پرده»؛ «مرور»؛ «دو کلمه همیشگی»؛ «آن دنیا»؛ «پیک و خبر»؛ «جای من کجاست» و... . در خلاصة داستان «مرور» آمده است: «گداعلی کیسه‌پوش» دوست «رمضان» سیگارفروش است. پاتوق آن‌ها قهوه‌خانه «یوسف» است. یوسف از اینکه رمضان مدام گذشته را مرور می‌کند و پیش مشتریان یوسف، به بازگو کردن خاطرات خود مشغول می‌شود، ناراحت است. رمضان پیرمردی تنها و بیمار است که با حرف زدن احساس آرامش می‌کند و شنونده اصلی او گداعلی است. رحیم، جوانی است که هر بار، هزینه چای و غذای رمضان را می‌پردازد؛ به شرطی که رمضان دیگر صحبت نکند. امّا رمضان همچنان از هر موقعیتی برای صحبت کردن استفاده کرده و رحیم را به دلیل جوان بودن و عدم درک احوالاتش سرزنش می‌کند و یوسف را نیز با پرداختن هزینه‌هایش راضی نگه می‌دارد.

سمام
9786005317336
۱۳۹۱
۱۰۴ صفحه
۶۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مجید دانش آراسته
قضیه فیثاغورث با 1 صفر دو گوش
قضیه فیثاغورث با 1 صفر دو گوش پسرت برایم تلفن کرد، شش صبح از دنیا رفته‌ای. چشم‌های تو باز بود. چشم‌های تو را من بستم چون تو هم مثل من نگاهت به جهان مثل یک قطعه ادبی بود.
آواز درخت گز
آواز درخت گز 3 ماه در کرمان بود. در این مدت به بیشتر روستاها رفته بود. پاپدانا، باب نیزو، دوساری، محمدآباد، در یک روستا خیال می‌کردند دکتر است و از شهر آمده. با بچه‌هاشان جلو اتاق صف می‌کشیدند و قرص و دارو می‌خواستند. هرچه قسم و آیه می‌خورد دکتر نیست حرفش را باور نمی‌کردند.
شاهکار همگانی
شاهکار همگانی کتاب حاضر، مشتمل بر مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «بین راه»؛ «در این صدا»؛ «شهر فرنگ»؛ «شرح حال»؛ «کلید مخفی»؛ «شاهکار همگانی»؛ «در تدارک خواب»؛ «پرسه»؛ «چاهک» و... . داستان «شاهکار همگانی» ماجرای مردی است که دوست دارد زندگی خود را همچون زندگی داستایوسکی به صورت شاهکاری درآورد. داستایوسکی با زنی فرشته‌خو ...
ساختارشکن چشم‌ها
ساختارشکن چشم‌ها در داستان «آشپزی»، زن یک مهمانی زنانه و خیرخواهانه برگزار کرده و از شوهر خود می‌خواهد تا پاسی از شب بیرون از خانه بماند تا مهمان‌ها معذب نباشند. مرد غمگین به میدان سبزه می‌رود و روی صندلی به خواب می‌رود. ناگهان گشت بازرسی از راه می‌رسد‌ و او را متهم به معتاد بودن و موادفروشی می‌کند و به بازداشت‌گاه می‌برد. ...
گنجشک‌ها در بالکن
گنجشک‌ها در بالکن ... من از کوچه‌ای که در محاصره نبود پا به فرار گذاشتم. او دنبالم می‌دوید و تهدید می‌کرد: به خدا شلیک کنم. از شانس من کوچه خلوت بود. علی را دیدم که از طرف مقابل می‌آید. فریاد زد: این مادرسگ وطن‌فروش را بگیر. نگذار فرار کند. علی راهم را سد کرد و دستش را جلو آورد بغلم کند. با مشت ...
مشاهده تمام رمان های مجید دانش آراسته
مجموعه‌ها