ساختارشکن چشمها
در داستان «آشپزی»، زن یک مهمانی زنانه و خیرخواهانه برگزار کرده و از شوهر خود میخواهد تا پاسی از شب بیرون از خانه بماند تا مهمانها معذب نباشند. مرد غمگین به میدان سبزه میرود و روی صندلی به خواب میرود. ناگهان گشت بازرسی از راه میرسد و او را متهم به معتاد بودن و موادفروشی میکند و به بازداشتگاه میبرد. ...
این خانه و آن درخت
کتاب حاضر، مجموعه داستانهای کوتاه با موضوع اجتماعی و با عنوانهای: «در پناه گاو»، «میوه دل»، «مراحل»، «افق دید»، «رو به ایران»، «چلیپا»، «برای آگاهی»، «این خانه و آن درخت»، «تماشاخانه»، «برنامهریزی» و «خاتمه» است. در خلاصه داستان «این خانه و آن درخت» آمده است: مرد میانسالی با دیدن درختی در یکی از حیاطهای همسایه به آن خیره شده و ...
گنجشکها در بالکن
... من از کوچهای که در محاصره نبود پا به فرار گذاشتم. او دنبالم میدوید و تهدید میکرد: به خدا شلیک کنم. از شانس من کوچه خلوت بود. علی را دیدم که از طرف مقابل میآید. فریاد زد: این مادرسگ وطنفروش را بگیر. نگذار فرار کند. علی راهم را سد کرد و دستش را جلو آورد بغلم کند. با مشت ...
حضور دلپذیر
از هم میپرسیدند: چرا تو را آوردند. همه گفته بودند. نوبت به من رسیده بود که تعریف کنم. در یک چیز مشترک بودیم که بیگناهیم و بیخود ما را اینجا آوردهاند. وقتی او را دیدم جا خوردم. شده بود یک مشت پوست و استخوان. اهل هیچ فرقهای نبود. به سلامت خودش خیلی اهمیت میداد. آب را فوت میزد و ...