رمان ایرانی

چه زود دیر شد جلد2(2جلدی)

بی‌تا بهت‌زده و از رمق رفته گفت:«اگر بزنم تو چه کار می‌کنی؟» ـ فرار می‌کنم. تو همین را می‌خواهی، نه؟ برق شرربار نگاهش بی‌تا را در جا خشک کرد. با صدایی شکسته گفت: ـ پس تا فریاد نزده‌ام و آبرویت را نبرده‌ام برو. ـ من دوستت دارم. با من این جوری رفتار نکن! بد می‌بینی‌ها! ـ من... من از تو متنفرم. برو گمشو دیوانه‌ احمق!...

علم
9789641156499
۱۳۸۶
۵۳۳ صفحه
۵۵۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده شهره وکیلی
۳۴ رمان شهره وکیلی (۱۳۲۵–) نویسنده (رمان‌نویس) ایرانی است. او همچنین آموزگار و مدیر مدرسه نیز بوده‌است. رمان‌های او فروش بالا و چاپ‌های متعدد داشته‌اند. سیمین دانشور از کتاب «شب عروسی من» وی تمجید کرده است[نیازمند منبع]. شهره وکیلی در سال ۱۳۲۵ در تهران (خیابان ژاله) زاده شد. سپس در دبیرستان آزرم دیپلم ادبی گرفت و همان زمان که در کنکور شرکت می‌کرد ازدواج کرد. وکیلی در دانشگاه تربیت معلم حشمتیه پذیرفته شد و زمان دانشجویی در مدرسه نیز تدریس می‌کرد. او تحصیلش ...
دیگر رمان‌های شهره وکیلی
بازی تمام شد
بازی تمام شد «اول باید یک قول به من بدهی.» «چه قولی؟ هر چه بگویی قبول می‌کنم.» «مگی، تا وقتی با هم ازدواج نکرده و مادرت را پیدا نکرده‌ایم، نباید پدرت را در منگنه بگذاری که مسائل پشت پرده را فاش کند. پدرت خیلی شکسته شده. تمام زندگی‌اش پر از حوادث کمر شکن بوده. او به خاطر تو یک عمر زجر کشیده. نباید امروز که ...
جادوی نهفته
جادوی نهفته رابطه‌ای زنده با جهان داشتن سعادتی است که کمتر کسی به اهمیت آن توجه کرده است! کمی تخیل در ذهن، و کمی ابتکار در عمل می‌تواند این رابطه را بهتر برقرار کند! تجربه کنید، حتما به نتیجه می‌رسید.
وقتی آن تناور درخت خانه شکست
وقتی آن تناور درخت خانه شکست صدای فاتحه‌خوانی زن‌ها خفیف بود. ولی می‌شد فهمید چه می‌گویند. اما چیزهایی که فرح می‌گفت، به گوش افراد آن جمع تعلق نداشت و چهره‌اش مثل همه سال‌های عمرش نفوذناپذیر می‌نمود. به خصوص حالا که هیجان‌هایش ناخودآگاه مخفی گشته و پشت سکوتی بی‌هویت گم شده بودند.
چرا این‌طور شد
چرا این‌طور شد آدم وقتی بی محابا به کسی اعتماد می‌کند، از دو حال خارج نیست، یا آن شخص دوستی می‌شود برای همیشه یا درسی می‌شود برای همیشه زندگی!
از فردا زندگی خواهم کرد 1 (2 جلدی)
از فردا زندگی خواهم کرد 1 (2 جلدی) بیش از سه ماه بود که ستار زندگی مرفه و مجللش را در زیباترین نقطه شمیران ترک کرده و به این جزیره دورافتاده آمده بود. و حالا در غروبی شفق‌گون و تشنه، بر عرشه لنج ایستاده بود و به آب و آسمان و آن همه قایق و بلم و لنج چشم دوخته بود. آب چنان آبی بود که می‌شد دست ...
مشاهده تمام رمان های شهره وکیلی
مجموعه‌ها