رمان نوجوان

قصه‌های نوه خانجون

خاطرمه که قدرتی خدا برف حیاط خانجون رو سفیدپوش کرده بود و در خونه رو از زیادی برف نمی‌شد باز کرد، صدای یا الله گفتن بلدیه‌چی‌ها و فراش‌ها کوچه خواب‌آلود ما را بیدار کرد. بعد هم دیدیم جل‌الخالق، چه جوری با پارو جارو افتادن به جون یخ‌های قدیمی و نمی‌دونم با شن و نمک چه طلسمی انداختن که کوچه‌ای که تا بهار رنگ زمینش پیدا نبود و هر سال کلی از در و همسایه رو روونه مریض‌خونه و شکسته‌بندی می‌کرد...

حوض نقره
9786001940101
۱۳۹۰
۲۴۸ صفحه
۵۷۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های شرمین نادری
ماه‌شرف
ماه‌شرف من نشستم روی سنگی، سنگ بزرگی که خیال می‌کنم اصلا برای همین گذاشته بودند توی باغ که وقتی آب می‌اندازند به باغ، باغبان بنشیند و مراقبت کند و خسته هم نشود. خسته بودم من و سرفه‌ام می‌آمد گاهی، اما سردم نبود. صورتم کمی یخ کرده بود، علی‌الخصوص که بادی سرد، نمی‌دانم از کدام طرف باغ می‌آمد؛ گمانم از سمت درخت‌های ...
زار
زار می‌روم می‌نشینم جلوی میز و یک تکه نان خشک و نازک برمی‌دارم و آهسته می‌زنمش توی شیره خرما، سیاه و خیس می‌شود، عین شب دریا و بوی خرما می‌دهد عین روز جزیره، بعد لقمه را بلند می‌کنم و می‌گذارم روی لبم که دهنم گس و شیرین می‌شود و باز یادم می‌افتد به طعم خرما وارده رازقی، به بوی ماهی و ...
ماه‌گرفته‌ها
ماه‌گرفته‌ها «صدای جیغ مه‌جیبن که توی حیاط پیچید، عکس خاکستری توی آینه محو شده بود و جایش را به زنگار و غبار سالیان داده بود و همین هم بود که خانم سروری و مه‌لقا هرچه نشستند، توی آینه چیزی ندیدند و آن‌قدر اشک ریختند و بچه را صدا زدند که محمدخان دستور داد روحی آینه پارچه بکشند و بگذارندش توی اتاق ...
خانجون و بوی ریحون
خانجون و بوی ریحون آلبالو پلوی خانجون. محض عاشق‌های عصبانی و بار خاطری عاشق‌های اخمو و همسران بدخلق... مواد لازم: برنج خیسانده 6 استکان، آلبالوی خوشگل دم گرفته و شکم خالی 4 استکان، شکر 3 ـ 4 استکان، زعفرون ساییده و دم کرده: نصفه استکان، روغن: نه زیاد و نه کم، نمک به مقدار کفایت، دارچین و خلال نارنج برای تزئینش، مرغ یا خروس برای ...
مشاهده تمام رمان های شرمین نادری
مجموعه‌ها