رمان خارجی

ابله محله

(Geai)

وقتی آدم کسی را دوست نداشته باشد، نه در این سوی زندگی و نه در آن سو، اهمیتی ندارد نمی‌تواند ا‌و را ببیند. وقتی آدم کسی را دوست دارد، همیشه چیزی برای گفتن یا نوشتن به ا‌و پیدا می‌کند، تا آخر عمر. این یک قانون قدیمی دنیا‌ست، قانونی نامکتوب: هر کسی که چیزی بیشتر دارد. در همان لحظه، چیزی کمتر دارد. هیچ‌چیز دوام ندارد. هیچ‌چیز تا ابد باقی نمی‌ماند و خوشبختی آلبن هم به خصوص به این دلیل کم دوام‌تر است که مسری شده. در جایی که فقط یک دیوا‌نه وجود دارد، همه مطمئن‌اند که دیوانه نیستند. خوشبختی واقعی، وعده خرید یا بستن قرارداد نیست. خوشبختی واقعی این است: یک چهره ناشناس، و اینکه گفته‌ها چگونه کم‌کم آن چهره را روشن می‌کنند، آشنا، صمیمی، شکوهمند، ناب و خالص.

مهوش قویمی
آشیان
9789647518017
۱۳۸۹
۱۱۲ صفحه
۵۲۷۱ مشاهده
۵ نقل قول
کریستین بوبن
صفحه نویسنده کریستین بوبن
۴۶ رمان کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تا کنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شده‌است. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوسته‌اند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته ودر کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل می‌دهند. برای او تجربه‌های ساده زندگی ـ کودکی، عشق، تنهایی ـ دستمایه خلق آثاری عاشقانه‌است. بوبن بیش ...
دیگر رمان‌های کریستین بوبن
ستایش هیچ
ستایش هیچ عشق تنهایی را دور نمی‌سازد آن را کامل می‌کند. عشق کسی را که دوست دارد اندوهگین نمی‌سازد. غمگین نمی‌کند. عشق آزادی‌ست آزادی با خوش‌بختی نمی‌آید با شادی هم‌خوان است
همه گرفتارند
همه گرفتارند ... انگار همه اهل یک قبیله جدایی‌ناپذیرند. همیشه فکر یک میهمان جدید شادی‌بخش است. یک نوزاد، یک لوله‌کش، چرخ‌و فلک راضی است. از این‌که معشوق مادرش لوله‌کش است خوشش می‌آید. اگر ماهی‌گیر بود. اصلا نمی‌توانست تحملش کند. چرخ‌و فلک در حالی که به حرف‌های مادرش گوش می‌دهد. کادوهایش را باز می‌کند. یک سه پایه نقاشی، یک سری قلم مو، کتابی ...
حضرت دوست
حضرت دوست در «حضرت دوست» هنر کریستین بوبن در بیان روایت‌گرانه به اوج خود می‌رسد. پسری از خانواده‌ای متمول، به سال 1182 میلادی در آسیزی واقع در ایتالیای مرکزی به دنیا می‌آید. او فرزند یک تاجر پارچه است و تاجر پارچه سودایی پول و ثروت. مادر او را فرانچسکو و پدر او را فرانسوا می‌خواند. پسر که سودای جنگاوری در سر دارد ...
همه گرفتارند
همه گرفتارند ... انگار همه اهل یک قبیله جدایی‌ناپذیرند. همیشه فکر یک میهمان جدید شادی‌بخش است. یک نوزاد، یک لوله‌کش، چرخ‌و فلک راضی است. از این‌که معشوق مادرش لوله‌کش است خوشش می‌آید. اگر ماهی‌گیر بود. اصلا نمی‌توانست تحملش کند. چرخ‌و فلک در حالی که به حرف‌های مادرش گوش می‌دهد. کادوهایش را باز می‌کند. یک سه پایه نقاشی، یک سری قلم مو، کتابی ...
لباس کوچک جشن
لباس کوچک جشن آن‌که را دوست می‌داریم، می‌بینیم که کاملا عریان، در لباسی به رنگ روشن. به سویمان پیش می‌آید. لباسی شبیه لباس‌هایی که روزگاری، روزهای یکشنبه در کلیسا به تن می‌کردند و یا لباس‌هایی که در مجالس رقصی که بر روی کف‌پوش‌های چوبی اجرا می‌شد می‌پوشیدند. و با این وجود او عریان است هم چون ستاره‌ای که در اوج روز می‌درخشد. با ...
مشاهده تمام رمان های کریستین بوبن
مجموعه‌ها