مرد از زن که به شدت احساس زیبایی میکرد، پرسید:
ـ ببخشید! شما شارون استون نیستین؟
زن با عشوه گفت: نه... ولی.
و پیش از آنکه ادامه بدهد، مرد گفت: بله، فکر میکردم. چون...
۲۹ رمان
سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال 1339 در تهران به دنیا آمد. در سال 1356 پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشكده هنرهای دراماتیك وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیك به ادامه تحصیل پرداخت. همزمان، به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرك كارشناسی، آنرا رها كرد و بهطور جدی كار نوشتن را در قالبهای مختلف ادبی ادامه داد.
پدر عشق و پسر
عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمیکنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطهام.
گاهی احساس میکردم که رابطه حسین با علیاکبر فقط رابطه یک پدر و پسر نیست. رابطه یک باغبان با زیباترین گل آفرینش ...
طوفان دیگری در راه است
فکر میکنم دچار حالتی شبیه «دوست داشتن» شده باشم! نمیتوانم اسمش را بگذارم عشق. برای اینکه به قول همیشه تو، عشق ساده نیست. ولی دوست داشتن چرا!
کافیست که تو دختری را تصادفا در یک مهمانی ببینی ـ مهمانیای که ایرانیها به مناسبت چهارشنبه سوری برگزار کردهاند ـ و قیافهاش به دلت بنشیند. و بهخصوص چالهای که موقع خندیدن، روی گونهاش ...
خدا کند تو بیایی
از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده میداد.
صدا را، عدل خداوندی صلابت میبخشید و مهر ربانی گرما میداد.
و ما هر چه استقامت، از این صدا گرفتیم و هر چه تحمل، از این نوا دریافتیم.
در زیر سهمگینترین پنجههای شکنجه تاب میآوردیم که شکنج زلف تو را میدیدیم. در کشاکش تازیانهها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان میداد و ...
رزیتا خاتون (طنز)
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید ...
پهلوان و فیل
پاهای فیل، مثل چهار ستون محکم و استوار بر زمین ایستاده بود و گوشهایش مثل دو پرده بزرگ و ضخیم در دو سوی صورتش تکان میخورد. دو عاج بلند و سپید و براق از دو طرف خرطومش بیرون آمده و رو به آسمان ایستاده بود.
هرکس از سر تعجب و حیرت، چیزی میگفت:
یکی میگفت: ‹‹در سرزمین ما فیل به این بزرگی ...