رمان ایرانی

دارند در می‌زنند (مجموعه داستات)

شب که رفته بود خانه، پری را ندیده بود.چراغ‌ها روشن بودند و در اتاق‌ها باز. دیوانه شده بود و زود زنگ زده بود خانه مادری‌اش. زن باباش گفته بود که از صبح که یک بار زنگ زده و با پری حرف زده بود دیگر خبری ازش ندارد. تلفن را قطع کرده بود و زنگ زده بود به عادل. (تو خبر داری که کجاست مگه نه؟) عادل داد زده بود: (کارد به حلقومت بکنند که همین سزات است به علی، آخه عروست را سراغ از من می‌گیری بی مروت؟)

ققنوس
9789643117047
۱۳۸۶
۱۳۶ صفحه
۴۶۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های منیرالدین بیروتی
4 درد
4 درد
ماهو
ماهو داستان ماهو داستان سرگردانی و گم‌بودگی‌های مردی در همین دوره‌ ماست. مردی تازه از بند و حبس رها شده که در جست و جوی عشق از دست رفته‌اش به هر دری می‌زند و در این به هر در زدن‌ها و با هریک از این گشت واگشت‌هاگویی تکه‌ای از وجود خودش را پیدا می‌کند. تکه‌هایی که اگرچه آن‌ها را به تازگی ...
سلام مترسک
سلام مترسک داستان مردی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کند. او که شش ماه را در زندان گذرانده بعد از آزاد شدن همواره بیکار بوده است و تنها زندگی می‌کند. تمام عشق و علاقه او یادداشت‌های اوست، چرا که تمام شب و روز زندانش را با همین کلمات سر کرده است.
آرام در سایه
آرام در سایه این داستان‌ها بیشتر حال و هوای امروزی دارد. به جز یکی دوتایی که به دلایلی نشرشان تا همین حالا طول کشید. بیشتر همین فضای شهر و شلوغی همین پایتخت پر دود که نویسنده گویی خطر این تجربه را به جان خریده تا لابد از آن فضاهای مالوف و معهود بیرون بیاید و چیزی نو را تجربه کند. قصه‌هایی از آدم‌های ...
مشاهده تمام رمان های منیرالدین بیروتی
مجموعه‌ها