مجموعه داستان خارجی

قلعه‌ی پرتغالی

متولد نهم تیرماه 1331 آبادان هستم که تا بیست‌سالگی را در همان‌جا و بعد از آن را در تهران و قشم و اصفهان و عسلویه گذرانده‌ام. اولین کارهایم در " فردوسی" و " تماشا" و " کیهان" و یکی دو جنگ دانشجویی درآمد. در سال 51 و در شماره‌ی 1047 مجله‌ی فردوسی به همراه عکس و توضیحاتی خود را آن عباس عبدی که تنها شعر می‌گفت و نه عباس عبدی دیگری که گویا خبرنگار " کیهان" بود و در " تهران مصور" هم داستان می‌نوشت معرفی کردم. مجموعه اشعارم با عنوان از عاطفه زنجیر تا میله‌ها در سال 54 اجازه‌ی انتشار نیافت. بعدها و تا سال 81 تنها معدود شعر و داستان‌هایی نوشتم و در مطبوعات منتشر کردم. از سال 81 با " ندای هرمزگان" در بندرعباس و پس از آن با " کلک"، " نافه"، " عصر پنجشنبه"،... و در دو سه سال اخیر به‌طور جدی و مستمر با " هفت" و نیز " ارژنگ" همکاری داشته‌ام که از جمع " هفت" بسیار آموخته‌ام، همچنان که مدیون اهالی شعر و داستان در هرمزگان و اصفهان هم هستم، قلعه‌ی پرتغالی اولین کتاب من و شامل تعدادی از داستان‌هایی است که طی چند سال اخیر از فضای قشم و حوالی آن نوشته‌ام.

چشمه
9789643623494
۱۳۸۷
۱۲۸ صفحه
۵۰۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های عباس عبدی
جزیره آهنی
جزیره آهنی صدا که آمد، مرد را دید؛ لاغر و سیاه. لباس کار سفیدی پوشیده بود و با آچار بزرگی، به ستون آهنی نزدیک می‌زد و پایین را می‌پایید. دید که حامد بالا را نگاه می‌کند. دید که او را دیده است. ناگهان آن چه را در دست داشت به طرفی انداخت و چند بار دست تکان داد. کلاه ایمنی‌اش را پرت ...
نیمه‌شب دریاچه
نیمه‌شب دریاچه سورنا در عید نوروز برای دیدار پدربزرگش به قشم می‌رود. پدربزرگ در گروه حمایت از حیوانات و محیط زیست کار می‌کند. آنان متوجه می‌شوند مسئولین سیرک بزرگ شهر با حیوانات بدرفتاری می‌کنند؛ از جمله با بچه خرسی که مادرش را تازه از دست داده است. آنان نقشه‌ای می‌کشند تا بچه خرس را نجات یدهند؛ اما تربیت بچه خرس کار چندان ...
پرنده‌های هلندی
پرنده‌های هلندی تازه‌ترین مجموعه ‌داستانِ عباس عبدی در فضا و حال ‏و هوای کتاب‌های گذشته‌ اوست به اضافه‌ مضمون‌هایی نوتر‌و بکرتر. عباس عبدی با کتابِ موفقِ قلعه‌ پرتغالی در اواسطِ دهه‌ هشتاد به شهرت رسید. او سال‌های طولانی به عنوانِ داستان‌نویس و منتقدِ ادبی فعالیت کرده است و به خاطرِ حضوری طولانی در جزایر و سواحلِ جنوبی ایرانی تجربه‌های منحصر به ‏فردی ...
باید تو را پیدا کنم
باید تو را پیدا کنم دو ساعت بعد تصمیم گرفتیم خودمان دوتایی شام بخوریم. سوپ عالی با گوشت زیاد. بقیه خودشان را با میوه سیر کرده بودند. خیس خیس می‌دویدند تا نزدیک تخت و چای شیرین به اصطلاح هواری تو فنجان‌های لب‌برگشته می‌ریختند و داغ داغ هورت می‌کشیدند. فیس س... نوشابه باز می‌کردند و دوباره شیرجه می‌زدند آن تو. دخترم هم کناری نزدیک پله تا ...
مشاهده تمام رمان های عباس عبدی
مجموعه‌ها