مجموعه داستان کسی ما را به شام دعوت نمیکند، با ابداع مشبکهایی تاریک ـ روشن و مجموعهای از تداخلها و نشانهها، مخاطب را به سوی طنزی گزنده پیش میبرد. این مجموعه از طریق وهمی ناشناخته، همسو با شکلی از دگردیسی، فضایی گروتسک را رقم میزند.
باغ استخوانهای نمور
«... من یه دوندون لق دارم. گاهی که دلم میخواد درد بکشم باهاش بازی میکنم و فشارش میدم؛ نمیدونی چه لذتی داره! دلم میخواد با زدنم همین درد رو برگردونی تو چونهم. د بزن لاکردار، خجالت نکش! میدونم که تو هم به لذت میرسی، مردای این جوری زیادن، مردایی که وقتی زناشونو زیر دست و پا میگیرن انگار دارن تانگوی ...
به چشمهای هم خیره شده بودیم
چشمهایش را میبندد. نور لرزان چراغ قوه سایهی مژههایش را تا بالای ابروها گسترش میدهد، و همچون بیشهای هاشور زده، روی پیشانیاش پخش میشود. پلکهای بستهاش، با آرامش خاصی دیده میشود. به خودم میگویم صورتش حالتی دارد که میتوانم حدس بزنم پشت تاریکی آن پلکهای بسته چه چیزهایی را میبیند، چون گاهی سایه افکار درونیاش به پوست صورتش فشار میآورد ...
خانه تلخ
هما: (وحشتزده به همه نگاه میکند) چه کسی من رو به این سالهای عذابدهنده آورد؟
کیخسرو: اون ساعت!
فرنگیس: نالههای من!
(سرهنگ سایه به همه پشت کرده و رو به دیوار ایستاده است)
هما: (اشاره به سرهنگ سایه)
چرا او به همه ما پشت کرده؟
همایون: اون نمیخواد به گذشته برگرده.
فرنگیس: حالا هم شرمزده ست.
کیخسرو: شرمزده ست، چون کار دیگری از دستش ساخته نیست.
سرهنگ سایه به ...
سگی در خانه 1 آنارشیست دست دوم
جهان داستانهای احمد آرام در هم تنیده شده است، به همین دلیل ترکیبی بدیع میسازد و وقایعی متنوع و در خور توجه. از همین رو تولید نور، رنگ و صدا یکی از شیوه های روایی، برای رسیدن به زبان مکان است.
تحلیل روانشناختی آدم های این داستانها، در بحبوحه زندگی پرپیج و خم معاصر، زوایای روح آنها را به جهان داستانهاش ...
صداهای نزدیک و در عین حال بسیار دور از صفدر و صفورا دوچرخه و سینما
صفورا زانو در بغل گرفته و گریه میکند. کم کم بیماری صرع در او شروع میشود. و روی زمین دراز میکشد و دست و پا میزند. صفدر ترسیده و میدود و کاردی را از توی چمدان بیرون میکشد و دور صفورا دایرهای رسم میکند. صفدر نظارهگر اوست تا زمانی که صفورا آرام میگیرد و مینشیند.
صفورا انگار صدایی میشنود. ذوق زده ...