مجموعه داستان خارجی

مجموعه حاضر منتخبی است از 20 داستان کوتاه نویسندگان ترکیه. داستان‌ها از نویسندگان متعلق به دوره‌های مختلف ادبی ترکیه انتخاب شده‌اند تا خواننده علاقه‌مند با خواندن داستان‌ها شناخت نسبتا جامعی از داستان‌نویسی امروز ترکیه به دست آورد. وجه مشترک داستان‌ها، نگاه خاص نویسندگانشان به شرق و سنت‌های بکر و لزوم بازگشت به خویشتن است.

رسش
9789648049268
۱۳۸۷
۱۶۰ صفحه
۱۱۹۸ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
سرخی من از تو
سرخی من از تو کتاب مهر، مجموعه داستان کوتاه جوانان، سالانه در یک مجلد در کارگاه قصه و رمان منتشر خواهد شد. مراکز آفرینش‌های ادبی استان‌های حوزه هنری، گزیده‌ای از آثار را پس از جمع‌آوری و بررسی اولیه، در اختیار کارگاه رمان قرار می‌دهند. کتاب مهر، معرف داستان‌نویسان مستعد و توانای جوان کشورمان بوده و نمایانگر حاصل تلاش هنرمندانه و خلوت اندیشه و نوع ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
دزد و نگهبان (داستان‌های کوتاه جهان 2)
دزد و نگهبان (داستان‌های کوتاه جهان 2) هیچ‌وقت عکسی از پدرم ندیده‌ام که مربوط به قبل از عضویت او در ارتش باشد. اصلا نمی‌دانم او در کودکی یا نوجوانی چه شکلی بوده. اگر پدرم مایملکی از والدینش ارث برده بود. اگر یادبود خانوادگی یا یادگاری از ایام جوانی‌اش داشت، من هرگز آن را ندیدم.
طرف تاریکی
طرف تاریکی ترس همواره به فاصله یک گام جلوتر راه می‌رود، حضور سایهوار مرگ است پشت سر آدمی. با این داستان‌ها، به قلمرویی ناشناخته و تاریک گام می‌گذاریم که در آن، مرزهای مرگ و زندگی درهم تنیده است. ضرب‌المثلی انگلیسی می‌گوید: هیچ فرد مرده‌ای نمی‌تواند داستان تعریف کند. پس راوی، همان کسی است که زنده از دل ترس بیرون آمده است. من حالا ...
نمایش‌نامه‌های تک‌پرده‌ای
نمایش‌نامه‌های تک‌پرده‌ای پردینز: یادت می‌آید که من چطور او را به یک الهه یونانی تشبیه می‌کردم با پیراهن سفید، شیپور طلایی، با صندل و تاج گل. هیچ‌کس جز تو نمی‌دانست که من «شهرت» را به این شکل در نظر مجسم می‌کردم و به او اعتقاد داشتم و او را موجودی واقعی می‌پنداشتم. ایمان داشتم که یک روز خواهد آمد ولی همه مرا ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها