مجموعه داستان داخلی

انسان جنایت و احتمال

جان مایه این داستان بلند، جنایتی احتمالی است که در منطقه خراسان، در روستای لاجورد به شیوه شگفت‌انگیزی اتفاق افتاده است. سید باباخان مرد روستایی، متهم است که زن خود فاطمه را هنگام وقوع زلزله در خراسان به قتل رسانده است، جسدش را در زیر دیوار پنهان کرده، سپس به شهر گریخته است. سید باباخان قبلا با زنش اختلاف داشته و دوبار هم به قصد طلاق او مسافت 170 کیلومتری بین لاجورد و بیرجند را پیموده است تا از دست زنش به قانون پناه ببرد ولی نتیجه‌ای نگرفته است. فقر نکبت‌باری سرتاسر زندگی این دو موجود را پوشانده است. از طرف پس از سالها هنوز بچه‌دار نشده‌اند. سیدبابا می‌گوید زنش با مرد دیگری رابطه دارد. در مورد سیدبابا نیز این احتمال هست که در ده بالا دل در گرو عشق زن دیگری دارد. پیش از این سیدبابا یکبار هم به شهر فرار کرده است. موضوع و موارد کاملا پیچیده است. دفاع از سیدباباخان را در دادگاه، وکیل تازه‌کاری به عهده می‌گیرد. در مقابل، دادستان مردی متبحر و کارکشته است. با تمام تلاش‌های وکیل مدافع، سیدبابا به جرم قتل عمدی زنش به اعدام محکوم می‌شود. در داستان بنا به عللی جای دادستان و وکیل مدافع عوض می‌شود و با شگفتی دیده می‌شود که همان متهم با همان مدارک موجود تبرئه می‌شود و از مرگ نجات پیدا می‌کند. در این کتاب مضمون تصویر ابعاد مختلف ماجرا و پرداخت صحنه جنایت احتمالی و بر شمردن عوامل و علل جنایت و بازگویی تنگناهای حقوقی و اجتماعی که اغلب به جنایت منتهی می‌شود، بی‌توجهی و بی‌دقتی مجریان قانون، به هنگام ضرورت بازگو می‌شود و چهره کریه فقر نیز تصویر می‌شود. محاکمه سیدباباخان، گوشه‌هایی از یک جامعه با نظام دیوان سالاری را نشان می‌دهد.

روزبهان
9789648175189
۱۳۸۸
۱۲۸ صفحه
۱۴۲۸ مشاهده
۰ نقل قول
نادر ابراهیمی
صفحه نویسنده نادر ابراهیمی
۵۷ رمان نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمی‌های کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
دیگر رمان‌های نادر ابراهیمی
داستان‌های کوتاه 2
داستان‌های کوتاه 2 ... امروز پا دردم شروع شد. این سوغات ولایت است، کاریش نمی‌شود کرد. تازه اگر یک روز خودم هم دکتر خوبی بشوم و بخواهم این درد را درمان کنم تا آن روز پایی باقی نمانده است. خدا لعنت کند آن رطوبت را . چند روزی بود که درد نمی‌کرد. چه قدر راحت بودم. فکر کردم هوای خشک این جا کار ...
وسعت معنای انتظار (3 قصه نمایشی)
وسعت معنای انتظار (3 قصه نمایشی) زن نوجوان همسایه، با پیراهن نازک سپید کوتاه، پاهای سپید و برهنه بلند و زلف سیاه نرم لغزانی که بر شانه‌های نیمه‌برهنه‌اش لوندی می‌کرد، خم شد، بچه را از توی کالسکه بیرون آورد، به نرمی بالا برد، بر سر دو دست، و به نرمی از دست‌ها جدا کرد و باز گرفت. چشمان پر از خنده بچه یک لحظه بازتر از ...
بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم
بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم خواب. تنها خواب، هلیا! دستمال‌های مرطوب تسکین‌دهنده دردهای بزرگ نیستند. اینک دستی‌است که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می‌راند. اینک، سرنوشت، همان سرافرازی ازلی خویش را پایدار می‌بیند. شاید، شاید که ما نیز عروسک‌های کوکی یک تقدیر بوده‌ایم... نمی‌دانم...
آتش بدون دود (3 جلدی)
آتش بدون دود (3 جلدی) و سولماز، راست گفته بود که این جنگ، زمانی به آخر می‌رسد که جنگ‌جویی وجود نداشته باشد. گالان که اینک همه تهمت‌ها و توهین‌ها را به سختی جواب گفته بود به هیچ‌چیز به جز بی‌رحمانه تر جنگیدن نمی‌اندیشید،‌و همه می‌دیدند که او، همچنان که تک‌تک یارانش را از کف می‌دهد، باز به خنده‌های رعد‌آسای خویش بازگشته است، اما این‌بار، در ...
باران آفتاب و قصه کاشی
باران آفتاب و قصه کاشی شاید هزار و پانصد سال پیش، شاید دو هزار سال پیش، و شاید خیلی پیش‌تر، در نزدیکی شهر کاشان، در دهکده‌یی به نام راوند، مرد نقاشی زندگی می‌کرد که نامش گرگین بود.
مشاهده تمام رمان های نادر ابراهیمی
مجموعه‌ها