رمان ایرانی

غروب‌های غریب

دامون عصبی روی میز کوبید: ـ وای، بسه دیگه! به خدا زشته! برای ما که ادعامون می‌شه روشن‌فکریم و تو قرن بیستم زندگی می‌کنیم زشته! همش دروغ و چاپلوسی، که چه بشه؟ به کجا برسیم؟...

پرسمان
9789642835515
۱۳۸۹
۴۶۰ صفحه
۱۲۲۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان مظفری
محو و مات
محو و مات
روزهای غمگین عشق
روزهای غمگین عشق
پاییز عریان
پاییز عریان
باد ما را خواهد برد
باد ما را خواهد برد صدای زوزه باد شباهتی به نجوا نداشت اما وزش بی‌امانش او را تشویق می‌کرد تا به یاد دوران خوب کودکی، دغدغه‌هایش را به باد بسپارد تا با خود ببرد. همیشه در ذهنش زندگی را به باد تشبیه می‌کرد و اعتقادش بر این بود خود را به دست باد بسپرد...
مشاهده تمام رمان های مژگان مظفری
مجموعه‌ها