۳۰ رمان
احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقهالاسلام کرمانی، و جد مادریاش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون ...
در همه جهان ناگهان چراغها روشن شدند
کودکان جهان ناگهان از نسیم صبحگاهی بیدار شدند به میدانها آمدند.
جهان در رنگ بنفش غرق شد، جهان بنفش شد.
آپارتمان دریا
.
مرا چشمآبی صدا میکنند
چشمان من آبی است. مرا چشم آبی صدا میکنند. من رنگ آبی را دوست دارم. هشت سال دارم. هفت آرزو دارم...
نمایشنامههای شاعر 4 (نیمکت آبیرنگ در انتهای دریا و ضیافتی مجلل) نمایشنامه
میان من و این بادهای مانده در برگها و سرنوشت روزهای گرما تفاوتی نیست. برگها از درختان میریزند. سرنوشت من تا پایان این ساعت به تاخیر است. پس چرا من باید به خانه بازگردم، پردهها را بکشم و ساعت خفتن ماهیان را در آب و ساعت سقوط هواپیما را در گندمزار بهخاطر بسپارم. هیچ و همه از خانه دور است. ...
دفتر اول (احمدرضا احمدی)
چقدر این باران دوستانه.
بر سر من و تو بارید.
شاید هم از همان باران دوستانه بود.
که ما یکدیگر را گم کردیم.
درختان جوانه زده بودند.
که ما یکدیگر را گم کردیم.
گم شدن تو و عشق من.
محسوس بود.
به آسانی نمیتوانستیم.
از آن دل بکنیم.
مرگ به آرامی سراغ ما میآمد.
دیگر قهرمانی در باران نبود.
که ...