نمایش‌نامه

نمایش‌نامه‌های شاعر 3 (انبارها پیله‌ها ماهتاب دریایی تولد اول تولد دوم)

حساب سال‌هایی را که در این انبار متروک و نمور زندگی کرده‌ام از یاد برده‌ام، باید زندگی را ادامه بدهم. شاید بازگردد و دوباره برای من آکوردئون بزند. من به صدای آکوردئونش زنده هستم. برای ادامه زندگی از چه چیز باید نام ببرم. من که شیفته نگاه خودم و دیگران به انگورها بودم، اکنون در انبار مانده‌ام که فهرستی از علایق خودم را بنویسم.

قطره
9786001195402
۱۳۹۱
۲۵۰ صفحه
۳۵۱ مشاهده
۰ نقل قول
احمدرضا احمدی
صفحه نویسنده احمدرضا احمدی
۳۰ رمان احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقه‌الاسلام کرمانی، و جد مادری‌اش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون ...
دیگر رمان‌های احمدرضا احمدی
نمایش‌نامه‌های شاعر 4 (نیمکت آبی‌رنگ در انتهای دریا و ضیافتی مجلل) نمایش‌نامه
نمایش‌نامه‌های شاعر 4 (نیمکت آبی‌رنگ در انتهای دریا و ضیافتی مجلل) نمایش‌نامه میان من و این بادهای مانده در برگ‌ها و سرنوشت روزهای گرما تفاوتی نیست. برگ‌ها از درختان می‌ریزند. سرنوشت من تا پایان این ساعت به تاخیر است. پس چرا من باید به خانه بازگردم، پرده‌ها را بکشم و ساعت خفتن ماهیان را در آب و ساعت سقوط هواپیما را در گندم‌زار به‌خاطر بسپارم. هیچ و همه از خانه دور است. ...
در باغ بزرگ باران می‌بارید
در باغ بزرگ باران می‌بارید
نمایش‌نامه شاعر 3
نمایش‌نامه شاعر 3 در این مجموعه می‌خوانید: فرودگاه. پرواز 707. ما از گذشته آمده‌ایم. اتاق‌ها. سایه‌ها. سردخانه. خواب. انبارها. پیله‌ها. ماهتاب دریایی. تولد اول، تولد دوم. نیمکت آبی رنگ، در انتهای دنیا. ضیافتی مجلل.
در باران از سفر آمد
در باران از سفر آمد پسرک پنجره را رو به کوچه باز کرد و گفت: مادر بیا نگاه کن، دریا با کشتی‌ها پشت پنجره ما آمده است. نقاشان از کشتی پیاده شده‌اند. دارند دیوارها و در خانه‌ها را رنگ آبی می‌زنند. دیشب یک بادکنک آبی‌رنگ را در باد رها کردم. مادر سکوت کرد و پسرک را نگاه کرد.
مشاهده تمام رمان های احمدرضا احمدی
مجموعه‌ها