امروز که این سرها را مینویسم نمیدانم او زنده است یا نه؟ چند سال بعد که در کشوری دیگر بودم در کوپه قطاری به زنی برخوردم که حالت چشمها و چهرهاش، نگاه فراموش ناشدنی آسیا را به یادم آورد. آسیایی که در بهترین روزهای زندگیام شناختم اما عشق و شیدایی او را قدر ندانستم. هنوز او را همان گونه که بر روی پشتی صندلی کوتاه چوبی سر فرود آورده بود به یاد میآورم.