من تا آن روز سینما نرفته بودم، ولی حمید یکی دو بار یواشکی رفته بود. سعید هم بدتر از من بود، چون حتی تلویزیون هم نداشتند. فرهاد نه تنها کلی فیلم دیده بود، بلکه توی خانهشان تلوزیون رنگی هم داشتند. تازه، میگفت سر کوچهشان چند تا سینما هست، اما من و سعید و حمید مطمئن بودیم که دارد شارت میزند! مگر میشود بجنورد به آن بزرگی فقط یک سینما داشته باشد، ولی سر کوچه آنها چند تا سینما؟! البته امین هم، با اینکه فقط یکبار سینما رفته بود، خیلی هم فیلم دیده بود. مثل اینکه داییاش برایشان پروژکتور به خانه میآورده و به قول خودش فیلم آپاراتی زیاد دیده بود.