رمان ایرانی

آشیانی از حریر

پروانه عزیزم نمی‌دانم وقتی که نامه‌ام به دستت می‌رسد در چه اوضاع و شرایطی هستی اما خوب می‌دانم و مطمئنم که مرا به واسطه ندادن پاسخ به نامه‌هایت می‌بخشی زیرا نمی‌دانم تصور کنم کسی که با صبوری بی‌‌حد در تمام طول این سال‌ها بی‌آنکه پاسخی دریافت کند برایم نامه می‌داده فرد بی‌گذشت و نامهربانی باشد. راستش باید به حقیقتی اعتراف کنم که مطمئنم از خواندنش شادمان می‌شوی و آن اینست که همیشه حق با تو بود، تو از من باوفاتر بودی.

پگاه
9786005320220
۱۳۹۱
۳۳۶ صفحه
۳۶۶۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم جعفری
سال‌های بی‌کسی
سال‌های بی‌کسی از بالای درخت تنومند گیلاس که تازه به شکوفه نشسته بود به مادرم می‌نگریستم. داشت تلاش می‌کرد مرا متقاعد کند هر چه زودتر از درخت پایین بیایم. مادر در حال کندن گونه‌اش در حالی که به بالا نگاه می‌کرد و دستش را در برابر نور خورشید جلوی صورتش گرفته بود گفت: این اداها برای چیه؟ برای اینه که حرفتو به کرسی ...
عشق شیوا
عشق شیوا
بیتا
بیتا نیمی از زندگی در افسوس ای‌کاش‌های دیروز گذشت و من هر لحظه فقط با دل خوشی آرزوهای فردا سر کردم. می‌دانم... خوب می‌دانم تو نیز هم‌چون من لحظه‌ای از یک روز دل‌گیر اشتباهی کرده‌ای که سال‌ها باز هم مانند من به حسرت آن نشسته‌ای. دل من امروز آن‌قدر بزرگ شده که مثل دریا پاک است و به راحتی می‌بخشد و ...
آرام جان
آرام جان می‌گویند که آدم‌ها وقتی در کنار هم زندگی می‌کنند زیر یک سقف اگرچه از دو دنیای متفاوت و دور از هم و حتی گاهی متضاد راهی را آغاز کرده‌اند اما کم‌کم شبیه یکدیگر می‌شوند و کمابیش خصوصیات یکدیگر را می‌پذیرند این یعنی صیقل خوردن آدم‌ها و اگر دو نفر بدانند از زندگی چه می‌خواهند روح و روانشان نیز در کنار هم صیقل می‌خورد و به آرامش می‌رسد: آرامشی در روح آرامشی در جان!
مشاهده تمام رمان های مریم جعفری
مجموعه‌ها