نویسنده در رمان "پستی "میکوشد پیچیدگی و تناقض انسان معاصر را روایت کند .هر فصل رمان داستانی جداگانه دارد که خرده روایتها، تصویر سازیها و حس برانگیزیها در آن به هیچ قطعیت ثابتی نمیرسد، بلکه با گره خوردن به فصل مجزای بعد از خود و داستانی متفاوتتر از داستانهای پیش از خود به مفهومی باز هم متزلزل منتج میشود .ای بسا همان پستی و بلندیهای روح انسان معاصر باشد .شخصیتها یا موقعیتهای داستانی یا حتی فصلهای داستانی، فقط با هوشیاری و مکاشفه مخاطب میتواند حفرههای مرئی و نامرئی موجود در بستر زمان را عرصهای برای کشف و شهودهای تم اصلی رمان فراهم کند . رمان پستی، زمانی مخاطب محور است ;یعنی نویسنده با حذف آگاهانه برخی از ابزار و عناصر اصلی و فرعی ساختاری رمانش کاملا آگاهانه و عامدانه سعی کرده مخاطبش را به تلاش برای تفکر و تعمق بیشتر وا دارد و پر کردن حفرههای خالی روایی و مفهومی را به او واگذارد .